روزمرگی های یک دانشجو

- وای که مُردیم از خوشی !
[جنس مخالف نامحرم است. حتی مجازی.]

94.6.19

2326

دوشنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۸، ۰۳:۲۴ ب.ظ

شهر بی زهرا که مولا! قابل ماندن نبود ..

  • بلوط

2325

يكشنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۸، ۰۲:۰۳ ب.ظ
فاطمه بهم میگه فک می کنی پارتیسیپنتی یه شغله قشنگ :)
  • بلوط

2324

چهارشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۸، ۰۴:۵۹ ب.ظ

اردیبهشت بسیار بسیار پر ماجرا تر و شلوغ تر از آنچه که فکرش را می کردم برایم گذشت. خداوند خرداد را رحم کُناد :)

  • بلوط

2323

دوشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۹:۲۰ ب.ظ

آیه ۱۸ را خواندم و بعد در دلم گفتم خدایا برای من نشانه ای قرار ده تا ارامشی بگیرم. رفتم جلو و به ایه ۲۱ رسیدم.

  • بلوط

غیر قابل پیگیری

يكشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۰:۰۲ ب.ظ

خطای آلفا، تو، خطای بتا، تو، سطح معنی داری، تو، تی استودنت، تو، آزمون تی همبسته، تو، توزیع میانگین ها، تو، عوامل موثر بر فرایند ازمون، تو، گام های فرضیه، تو، نخل و نارنج، تو.

*شدیدا غیر قابل پیگیری.

  • بلوط

2321

يكشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۵:۵۵ ب.ظ

فصل چیدن بابونه ها فرا رسیده است ؟..

  • بلوط

زندگی در چارچوب کلمات 9

يكشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۵:۵۵ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • بلوط

بلوط هستم، یک participant

يكشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۲:۴۳ ب.ظ

جهانی تابش به ازای هر آزمایشی که پارتیسیپنت بشیم بهمون نیم نمره اضافه می کنه. امروز رفته بودم دانشکده فنی، آزمایشگاه ملی نقشه برداری مغز :) رو سرم از این کلاها که هزار تا سیم بهش وصله گذاشتن و کلی به سرم و موهام ژل مالیدن. بعدم با اون دختره آزمایشگره آستانه تحریک شوک الکتریکی برام مشخص کردیم و شوکم بهم وصل کردن. بعد یه قسمتایی از اکسپریمنت بود که من باید یک دقیقه راجبه یه چیزی حرف می زدم بعد آنلاین پخش می شد برای یه سری اساتید روان شناسی. البته با چهره تار. آخرش به دختره گفتم این آنلاینش و اینا الکی بود؟ :) گفت نه و فلان. ولی من میگم الکی بود. البته جدی پشت گوشی می گفت آقای دکتر ما آماده ایم. اما هنوزم تقریبا مطمئنم صرفا برای سنجش اضطراب بود. حالا دیگه نمی دونم. واقعا بامزه بود. بعدم رفتم دانشکده اونجام یه اکسپریمنت دیگه رفتم که توی آزمایشگاه ردیابی چشم بود :) اینم بامزه بود. خلاصه که این پایان نامه ها که می بیند می نویسن "بررسی نتایج آزمودنی ها نشان می دهد" ، آزمودنی ش منم :)

  • بلوط

2318

يكشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۴:۰۳ ق.ظ

واقعا کی خبر داره؟

  • بلوط

2317

شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۱:۳۲ ب.ظ

یه حالیم.

  • بلوط

استعاره

پنجشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۲:۵۱ ق.ظ
گر نگهدار من آن است که من می دانم
شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد..
  • بلوط

2315

پنجشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۲:۳۹ ق.ظ

اگر خداوند در تقدیرم رقم زده بود که بعد ها امروز را تعریف کنم و بخندم، حتما اینکار را خواهم کرد.

  • بلوط

2314

چهارشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۸:۰۳ ق.ظ

دیگه سر کلاس هشت صبح عمومی توی ردیف جلو جا نگیرید.

  • بلوط

2313

شنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۱:۲۸ ب.ظ

طلای گنبدت

ماهِ شبای تیره و تارم

  • بلوط

زندگی در چهارچوب کلمات 8

شنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۴:۱۸ ق.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • بلوط

2311

جمعه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۰:۲۰ ب.ظ

چشمانم تاب این حجم از سفیدیِ قالب وبلاگم را ندارند.

  • بلوط

2310

جمعه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۳:۲۴ ب.ظ

این را بار ها در وبلاگم گفته ام. اگر من را در دنیای حقیقی می شناسید و بدون اطلاع خودم ( بدون اینکه خودم آدرسم را به شما داده باشم)، اینجا را می خوانید، مدیونید به من نگویید. مدیون.

  • بلوط

2309

پنجشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۶:۲۷ ب.ظ

من دیگه تقریبا همون آدم قبلم و به روال زندگی برگشتم فقط با یه فرق. ضربان قلبم دو برابر شده.

  • بلوط

2308

پنجشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۳:۲۱ ب.ظ

دیگه وقتی سپردی به حضرت، دردت چیه؟

  • بلوط

2307

چهارشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۱:۱۲ ب.ظ

دلم زیارت می خواد. نجف، مشهد، کربلا. لعنت به دانشگاه و غیبت های پر شده.

  • بلوط

2306

چهارشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۹:۳۲ ب.ظ

گره به کار فتاده، گره گشای همه

صدات میزنم ای اسمُهُ دوای همه..

  • بلوط

2305

چهارشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۸:۱۱ ب.ظ

اومدم بگم خدایا من که گناهی ندارم، دیدم الکی میگم خیلیم گناهای زیادی دارم. منصرف شدم.

  • بلوط

:))))))

چهارشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۹:۴۱ ق.ظ

وای :)) امین بهم پیام داد گفت بلوط یکی تو مترو نشسته کنارم داره وب تو رو می خونه. گفتم چه شکلیه و اینا :) حالا بگذریم اخرش فهمیدم امین و فاطمه تو مترو کنار هم نشستن :) زنگ زدم به فاطمه میگم کنار دستیت امینه :) خلاصه ببینید وبلاگم چه برکاتی که نداره :)))

  • بلوط

2303

چهارشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۸:۰۹ ق.ظ

استاد که اول کلاس حضور غیاب می کنه، احساس می کنم خب دیگه کار ما اینجا تموم شد بریم.

  • بلوط

2302

چهارشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۵:۲۱ ق.ظ

«معبودا! بر محمد و خاندان او درود فرست و مرا به تقدیر خود خوشنود ساز، و سینه ام را نسبت به موارد حکم خود گشاده گردان، و به من اعتمادی عطا فرما تا به سبب آن اعتراف کنم که تقدیرت جز به نیکی جاری نگشته است و سپاسم را برای خودت نسبت به آنچه از من بازداشته ای، افزون تر از سپاسم نسبت به آنچه عطایم کرده ای، قرار ده»

کلام حضرت در دعای سی و پنجم صحیفه

  • بلوط

زندگی در چهارچوب کلمات 7

چهارشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۲:۳۰ ق.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • بلوط

قربانی

سه شنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۹:۴۸ ب.ظ

به مادر موسیٰ وحی کردیم که او را شیر بده.پس وقتی برای جانش احساس خطر کردی، او را در دریا بینداز و “ولا تخافی و لا تحزنی”...و بعد “و أصبحَ فؤادُ امّ موسیٰ فارغا” ...

  • بلوط

2299

سه شنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۷:۵۰ ب.ظ

به این فکر می کنم که این وسط نقش من این بود که راضی شوم. حق انتخاب نداشتم. کاری از دستم بر نمی آمد. اما اگر حق انتخاب داشتم و آن وقت امام زمان می گفتند باید کنار بیایی و انتخاب نکنی و مسائل را به من بسپاری، آیا گوش می کردم آیا اگر راه باز بود و جاده ی این راه دراز، من می گفتم حکم آن چه تو فرمایی ؟ به راستی ترسناک است.

  • بلوط

2288

سه شنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۴:۱۷ ب.ظ
با خودم تکرار می کنم که تقصیر من نبود. خیر و لطف و فضل الهی بود. حکم و لطف صاحب الزمان بود. چشمانم را می بندم و راحت تر از این چند روز به خواب می روم.
  • بلوط

دستگاه شوک

سه شنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۳:۲۷ ب.ظ

کم کم دارم به زندگی بر می گردم.

  • بلوط

2296

سه شنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۰:۵۲ ق.ظ

صدای بچه های مدرسه به بی ربط ترین حالت ممکن باعث می شود یاد چیز هایی که نباید، بیفتم.

  • بلوط

زندگی در چهارچوب کلمات 6

سه شنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۰:۴۷ ق.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • بلوط

2294

سه شنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۵:۴۶ ق.ظ

تمام سعیم را برای مشغول نگه داشتن ذهنم می کند. گه گاهی حس می کنم بی قراری می خواهد حمله کند. برای ضد حمله زدن نفس عمیق می کشم. مرور، برایم کُشنده است. قرآن خواندم بلکه روحم را پس بگیرم.

  • بلوط

2293

دوشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۰:۲۶ ب.ظ

کامنت / پی ام / تماس و فلان را خدا آزاد کرد.

  • بلوط

رمزش اسممه

دوشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۸:۱۳ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • بلوط

2291

دوشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۷:۵۱ ب.ظ
تو کارگردان اصلی زندگی‌ت نیستی. صاحب همان است که زمان و زمین برای اوست.
  • بلوط

2290

دوشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۷:۴۶ ب.ظ

گفتم باور دارم ولی دلم آرام نمی گیرد. گفت آرامش را هم بخواه. آرامش را خواستم. در این نوشته ها تکرار کرده ام که تقریبا بی قراریم را قرار بخشیده اند. پنج شنبه افطاری دعوتیم. نمی خواهم بروم. صورت ها و صدا های نا آشنا و من باید لبخند زنان تاب بیاورم. نسخه ی استاد برایم این بود که خودم را مشغول کنم. آمدم فیلم ببینم. دیدم شاید امام زمان راضی به اینطور وقت گذراندن نباشند. آمدم سه تا کتابی که از نمایشگاه خریده ام را شروع کنم، یاد شنبه افتادم و احساس کردم حمله دارد بر می گردد. حال که می بینید خودم را با نوشتن و پست گذاشتن سرگرم کرده ام.

  • بلوط

2289

دوشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۷:۳۹ ب.ظ

در این هیاهو ها، میان این مردم

بقیة الله خیرّ لکم...

  • بلوط

2288

دوشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۷:۳۵ ب.ظ

نمی توانم صداهای ناشناس را تحمل کنم. امروز آقایی آمده بود و زیارت عاشورا می خواند و با شنیدن صدایش هر لحظه حالم بدتر می شد. راننده تاکسی که صحبت می کرد می خواستم بالا بیاورم. یکی از دلایلی که امروز نرفتم دانشگاه، به جز صدای فاطمه نمی توانستم صدایی را بشنوم. حتی استاد آمار. به این فکر می کنم که اگر آقای قهاری سر کلاس ۸ صبح سوال می پرسید و من از شنیدن صدایش بالا میاوردم چه افتضاحی می شد.

  • بلوط

2287

دوشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۷:۳۰ ب.ظ
بک گراند گوشیم را سیاه کرده ام. پدر می گوید اینطوری شارژ کمتر مصرف می شود. می گویم تاب دیدن آبی آسمانی ندارم. قاب تیره ندارم وگرنه بی درنگ قاب آبیم را دور می انداختم. تی شرتم را سرمه ای انتخاب کرده ام. تیتراژ تئاتر مسلم توی گوشم پلی می شود. «الی مَتی اَحارُ فیک»
  • بلوط

2286

دوشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۷:۲۵ ب.ظ
تقریبا آرام شده ام. مدام باید خودم را مشغول نگه دارم. امروز دانشگاه نرفتم. از خواب بیدار شدم و گفتم کاش باز خوابم می برد و ضمیر ناخودآگاهم باز تمام چیز هایی که می خواستم را به خوابم میاورد. دقیقه هایی را دراز کشیده به سقف نگاه می کردم و اشک می ریختم. بودن و تنها بودن و اینکه ذهنم مشغول باشد را تاب نمی آوردم. رفتم از خانه بیرون. رفتم یک جای آرام و خلوت. دو ساعت تمام بودم. کاری نکردم. بی قراری هایم را از چشمانم ریختم بیرون. چشمانم کمی تار می بینند. برگشتم خانه. دیدم نمی توانم بمانم و مدام فکر کنم. به فاصله ی بیست دقیقه دوباره رفتم بیرون. خانه ی استاد. بودم و بودم و کمی تسکین یافتم. تقریبا آرام شده ام. فقط چیز هایی هست که باید پاک شوند. به نمایشگاه فکر می کنم. به شنبه صبح فکر می کنم. به شنبه شب فکر می کنم. تلخی ای که به اشتباه شیرین چشیده بودم. امام زمانم اشتباه از من است و من عذر خواهم. قلبی که در مرز آرامش و بی قراری ست. یا سیدنا و مولانا، انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بک الی الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا. یا وجیهاً عند الله، اشفع لنا عند الله.
  • بلوط

2285

دوشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۶:۵۵ ب.ظ

تو را به خدا سپردم.

  • بلوط

2284

دوشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۶:۵۵ ب.ظ

استودعک الله و استرعیک.

  • بلوط

2283

دوشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۵:۱۳ ب.ظ

آدم های دیگر زندگیم می گویند آرام باشم. آرام باشم و این گره را بسپارم به پدر مهربانی که امام من است. آرام می شوم.

  • بلوط

2282

دوشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۱:۳۹ ب.ظ
کسی که نمی دانم کیست، می گوید آرام باشم. آرام و آرام و آرام تر. می گویم می توانم چشم هایم را آرام کنم اما دل و قلبم را نه. سکوت می کند. باز در خواب به سراغم می آید. این بار با حرف هایی که به یاد نمی آورم، لبخند به لبم می آورد. شاید ضمیر ناخودآگاهم فهمیده که نیاز به کمی لبخند دارم. اما روز ها این لب ها نمی توانند از هم باز شوند.
  • بلوط

2281

دوشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۱:۳۴ ب.ظ

حکم آنچه تو فرمایی

حکم آنچه تو فرمایی

حکم آنچه تو فرمایی...

  • بلوط

2280

دوشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۱:۳۲ ب.ظ

من که هستم که شکوه کنم؟

  • بلوط

2279

دوشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۱:۳۱ ب.ظ

سوی چشمانم به اندازه ی ساعت ها کم شده است.

  • بلوط

2278

دوشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۱:۳۰ ب.ظ

در دایره ی قسمت، ما نقطه ی تسلیمیم

لطف آن چه تو اندیشی..

حکم آنچه تو فرمایی..

  • بلوط

2277

دوشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۱:۲۹ ب.ظ

امروز 16/2/98 است... پس از شکست من در مقابل تو.

  • بلوط