روزمرگی های یک دانشجو

- وای که مُردیم از خوشی !
[جنس مخالف نامحرم است. حتی مجازی.]

94.6.19

۸۴ مطلب در اسفند ۱۳۹۶ ثبت شده است

1453

سه شنبه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۶، ۱۰:۰۹ ب.ظ

من دور میشم، نزدیک میشم

بلکه لنزت رو من فوکوس کنه

  • بلوط

ساعت های معلق بین 97 و 96

سه شنبه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۶، ۰۸:۳۳ ب.ظ

یه دور دیگه ام دور خورشید زدیم .. یسریا سوار شدن، یسریا پیاده. نمیدونم چند دور دیگه مونده، اما امیدوارم این دور به همه خوش بگذره :)

*متن از من نیست.

  • بلوط

لیو

يكشنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۶، ۰۷:۲۲ ب.ظ
یه پک بهم داد، که توش عطر و بادی لوشن افتر شیو و ایناس و از قضا مردونس. منم نگه داشتم بدمش به تو. به حول و قوه ی الهی فقط تاریخش نگذره :|
  • بلوط

جاجرود 96

يكشنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۶، ۰۷:۱۱ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • بلوط

soon

چهارشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۶، ۰۴:۲۶ ب.ظ

بلاگ عزیزم!

همیشه اینجا نوشتن برام امنیت بوده و هست. اما، الان نمی خوام چیزی بنویسم. نمی خوام حتی سر بزنم یا پستارو بخونم. بر می گردم.

  • بلوط

1447

سه شنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۶، ۰۵:۰۵ ب.ظ
می چرخیم. همیشه تکرار میشه. همیشه. همیشه. همیشه.
  • بلوط

1446

دوشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۶، ۱۱:۴۶ ب.ظ
ای کاش لااقل یکیتون بودید
  • بلوط

1445

دوشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۶، ۱۰:۱۵ ب.ظ

کاش کوپنامو خرج نمی کردم. اگه خرجشون نکرده بودم، قطعا الان از یکیش استفاده می کردم. این مرز و این کوپن و خودم برای خودم قائل شدم. و فک می کنم کار درستی کردم.

  • بلوط

1444

دوشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۶، ۱۰:۱۳ ب.ظ

وقتایی که خیلی خوابم میاد ولی خوابم نمی بره، همیشه یه صف گوسفند تو ذهنم هست که دونه دونه از یه مانع می پرن و من میشمارمشون. و واقعا هم خوابم میبره. یادم نمیاد از 150 بیشتر شمرده باشم. یه وقتایی هست، حتی گوسفندای توی ذهنمم اختیارشون دست من نیست. برای خودشون می پرن و من امروز نزدیک ده بار از اول شرو کردم به شمردن. تا خوابم برد.

  • بلوط

1443

دوشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۶، ۱۰:۱۰ ب.ظ
من واقعا چیزای زیادی دارم بنویسم. اما نمی تونم. اینو دیروزم گفتم؟
  • بلوط

واکنش

يكشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۶، ۰۹:۳۶ ب.ظ

فهمیدم واکنش فیزیولوژیکی که چند روزه برام اتفاق میفته، مشکل خاصی نیست و ناشی از همین چیزای معمولی خستگی و استرس و این چیزاس. از سایت یه بیمارستان معتبر خوندم.

  • بلوط

1441

شنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۶، ۱۱:۴۸ ب.ظ

صبوری. شرط اول بزرگ شدن.

  • بلوط

پانزدهمین نامه

شنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۶، ۱۰:۵۷ ب.ظ

منبع آرامش سلام! می شود آرامشتان را سرازیر کنید سمت زهرای زیبای نه چندان خوشحال من؟

  • بلوط

ادامه ی پست قبل

شنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۶، ۱۰:۵۳ ب.ظ

عاطفه رتبه ش خوب نشد، رسما چندین ماهه که هیچ حرفی باهم نزدیم، ولی آرامش داره. یه موقه هایی خیلی خواهر میشم و میگم اشکال نداره همین که حالش خوبه، آرامش داره و خوشبخته بسه. حالا این وسط من چیکارم.

  • بلوط

1438

شنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۶، ۱۰:۵۰ ب.ظ

دلم "تموم شدن کنکور" یا "رتبه ی خوب" یا اینارو نمی خواد. دلم فقط آرامش می خواد، اطمینان خاطر، لبخند بدون کلافگی، خواب بدون استرس، احساس مفید بودن. حالا قبل یا بعد کنکور، با فلان رتبه یا بی فلان رتبه، هر جور که می خواد باشه.

  • بلوط

موقعیت فعلی

شنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۶، ۱۰:۴۱ ب.ظ

خیلی دلم می خواد حرف نزنم، اما نمی تونم. حرف نزدنم همون مجاز از پست گذاشتنه.

  • بلوط

عملکرد

شنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۶، ۱۰:۳۱ ب.ظ

تو دلداری دادن افتضاح عمل کردم.

  • بلوط

1425

شنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۶، ۰۹:۴۶ ب.ظ
من حاضرم برگردم به حالت قبلی، میدونم ادعای زیادیه ولی شاید بهتر باشه. خدایا فیلمو برنمی گردونی عقب؟
  • بلوط

1434

شنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۶، ۰۱:۱۸ ق.ظ

وجود بعضیا آرامش، وجود بعضیا آزمایش.

  • بلوط

حتی جمله ها رو ادامه ندی

شنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۶، ۰۱:۱۷ ق.ظ

محافظه کاری ادامه پیدا می کنه تا جایی که

  • بلوط

1432

جمعه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۶، ۱۰:۰۱ ب.ظ
این زندگی من و این تو.
  • بلوط

مرد بزرگ

جمعه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۶، ۰۹:۵۵ ب.ظ

اون موقه که مامان حامله بود، یه بار آقاجون خونمون بود. اون موقه ها مثل آخرین روزای عمرش لاغر نشده بود. شکم داشت. و من در گوشی از مامان پرسیده بودم پس بچه ی آقاجون کی به دنیا میاد؟

*شما واقعا رفتین؟ حقیقتا رفتین؟ امسال که سال تحویل اونجاییم، به جای صدای شما، صدای گریه می شنویم؟

  • بلوط

1430

جمعه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۶، ۰۶:۱۹ ب.ظ
من یه "قطع"م ، وصلم کن.
  • بلوط

ربنا اغفر لنا

جمعه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۶، ۰۲:۰۸ ب.ظ
"اسرافنا فی امرنا"...
  • بلوط

1428

جمعه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۶، ۱۱:۴۰ ق.ظ

مرغ هرزه درایی، که بر هر

شاخی و شاخساری پریدی!


تا بماندی زبون و فتاده...

  • بلوط

یادم باشه

جمعه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۶، ۱۱:۳۷ ق.ظ

یادم باشه اگه فندقم از نظر ضریب هوشی نابغه ام بود، به کسی نگم.

  • بلوط

آدم های زندگی

جمعه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۶، ۱۱:۳۳ ق.ظ
یه بار ازش خواهم پرسید چجوری منو شناختی؟
  • بلوط

1425

جمعه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۶، ۱۱:۳۲ ق.ظ

بافتم و سر این رشترو گرفتم و رفتم. کسی چه می دونه؟ شاید واقعیت اصلا اون چیزی نباشه که من فکر می کنم. مشکل حقیقت نیست، مشکل واقعیته.

  • بلوط

1424

جمعه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۶، ۱۱:۲۸ ق.ظ

خدایا کمکم کن هر جوریم که باشم، برای بقیه آدم بی خطری باشم. الان خودم می فهمم که میتونم چه موجود خطرناکی شم.

  • بلوط

1423

پنجشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۶، ۱۱:۵۳ ب.ظ

* میدونم دارم مبهم، زشت و بد می نویسم. ولی چاره ای ندارم. دارم شبیه اون دختره می نویسم که همیشه از نوشته هاش بدم میومده و میاد*

  • بلوط

سال بعد

پنجشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۶، ۱۱:۴۳ ب.ظ

همین که سال بعد - اگه خدا بخواد اگه خدا بخواد اگه خدا برامون بخواد - میتونیم بریم اربعین پیاده روی. میتونیم عید غدیر با بچه ها بریم دوباره گل پخش کنیم، میتونیم بریم جشن باران کمک، بریم تئاتر مسلم، بریم دیدن مشکات، بریم کوه، بریم جشن بگیریم، همین که میتونه سرمون برای این کارا شلوغ شه، همین خودش کلیه.

  • بلوط

1421

پنجشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۶، ۱۱:۳۱ ب.ظ

حالا وایسا. نوبت منم میرسه.

  • بلوط

1420

پنجشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۶، ۱۱:۳۱ ب.ظ
فقط اگه بتونم اون یه روز، عاطفرو نبینم، احتمالش کمه که بقیه روزا ببینمش. در خودم می بینم وقتی که بهم زنگ می زنه، گوشیو قطع کنم. یا حتی شماره جدیدمو ندم بهش. دارم در خود کینه ای و سیاهم می بینم.
  • بلوط

1419

پنجشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۶، ۱۱:۱۴ ب.ظ
لذت داشتن فکت های نگفته رو از خودم نمی گیرم. در خودم می بینم که انقدر به داشته هام مقدس طورانه نگاه می کنم، که نه به لیو چیزی میگم، نه به فندق. شاید فکت های کوچیکی باشن، ولی تو چشم من، بزرگترین چیزای دنیان.
  • بلوط

1418

پنجشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۶، ۱۱:۰۵ ب.ظ
تلویزیون به نظرم بیهوده میاد، فوتبال به نظرم بیهوده میاد، بعضی پیجای اینستا گرام، بعضی کتابا، بعضی چیزا به نظرم در قبال این زندگی پر معنی، چقد پوچن.
  • بلوط

1417

پنجشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۶، ۰۴:۰۴ ب.ظ

وز دور آب ها

همرنگ آسمان شده اند و یکی بلوط،

زرد از خزان

کرده ست روی پارچه سنگی به سر، سقوط.

  • بلوط

به شکوفه ها به باران

پنجشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۶، ۰۳:۳۵ ب.ظ
ما هنوز در میان خار های این کویر وحشت گیر کرده ایم، من خودم به شخصه در هر دو چشمانم خار است، تمام دست هایم زخم و زیلی ست، و پاهایم مرا راه نمی برند، اما تو، که داری شتابان از کنارم رد می شوی، من چیزی نمی پرسم، فقط نگاهت می کنم. می دانم که به کجا چنین شتابانی، پس سفرت بخیر اما
تو و دوستی، خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران
برسان سلام ما را
*تلفیقی شفیعی کدکنی و بلوط*
  • بلوط

Fearness

پنجشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۶، ۰۳:۰۶ ب.ظ
گفته بود بقیه هم می ترسن، فقط من نیستم. * او از اتاقی که تنها در آن نشسته بیرون می آید، به ترسناک ترین و بلند ترین وجه ممکن داد می زند، جوری که بقیه از ترس قالب تهی کنند. او می خندد و باز به درون اتاقش بر می گردد* این بهترین تمثیلیه که توصیفش می کنه.
  • بلوط

1414

پنجشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۶، ۰۳:۰۳ ب.ظ

حتی نوشته های یه لباس - که تا حالا بهشون دقت نکرده بودی - میتونه حالتو خوب کنه.

  • بلوط

یوشیج

پنجشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۶، ۰۳:۰۲ ب.ظ
نیما رو بیشتر و بیشتر تر دوست می دارم.
  • بلوط

1412

پنجشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۶، ۱۰:۳۸ ق.ظ

احساس می کنم دیگه برای بعد کنکور ذوق ندارم.

  • بلوط

1411

پنجشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۶، ۱۰:۳۵ ق.ظ
من برای هر کسی که بهش بگن بلاگر، احترام قائلم.
  • بلوط

جوابیه

پنجشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۶، ۱۰:۳۲ ق.ظ
میام. بعد از ظهر میام. دلمم برات تنگ شده اتفاقا
  • بلوط

گریز های ضمیر ناخودآگاه

پنجشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۶، ۱۰:۳۰ ق.ظ

دوباره خواب. و این ینی من می ترسم. از ساخته و پرداخته های ذهنم اینو می فهمم.

  • بلوط

اعلامیه

پنجشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۶، ۱۰:۲۸ ق.ظ

*پپستای منو به بی حس ترین حالت ممکنتون بخونید. نه غمناکن، نه چیز دیگه ای*

  • بلوط

1407

پنجشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۶، ۱۰:۱۷ ق.ظ

چرا لاک 412 مای دیگه سر ذوقم نمیاره؟

  • بلوط

1406

چهارشنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۶، ۱۱:۵۲ ب.ظ

مرسی بابت کامنتت. لبخند زدم.

( همه به اون کسی که کامنت گذاشته نگا کنن )

  • بلوط

1405

چهارشنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۶، ۱۱:۴۹ ب.ظ
فقط او بود به راه
  • بلوط

1404

چهارشنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۶، ۱۱:۳۶ ب.ظ

تو کجایی

در گستره ی بی مرز این جهان تو کجایی؟

.

.

.

  • بلوط

رمزش اسممه

چهارشنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۶، ۱۱:۲۷ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • بلوط