روزمرگی های یک دانشجو

- وای که مُردیم از خوشی !
[جنس مخالف نامحرم است. حتی مجازی.]

94.6.19

966

شنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۶، ۱۱:۵۳ ب.ظ
باران میبارد. باز بهتر است از هوای خشک و سرد. چراغ ها خاموش است، جامعه شناسی توی کیفم دهان کجی می کند، من به آدم ها فکر می کنم، به تفاوت ها، به ترس ها، به حسادت ها، به تازگی ها. به شروع شدن تقریبا سراشیبی زندگی. سراشیبی ای که از دنیای دانش آموزی درمی آیی، از "من" بودن در می آیی، از بچه بودن در می آیی. سراشیبی هولناک بزرگ شدن.
  • ۹۶/۰۷/۱۵
  • بلوط