روزمرگی های یک دانشجو

- وای که مُردیم از خوشی !
[جنس مخالف نامحرم است. حتی مجازی.]

94.6.19

پارسال با عاطفه رفتیم، امسال دارم با نرجس میرم. کی فکرشو می کرد؟ بعد میدونی چی یادم میاد؟ قاسمی رو وقتی میگه کارای خدا این طوریه. و یه وقتا فک می کنم اگه کارای خدا اینطوریه که نقطه ضعفای ادمو نشونه میره، بدون کمک ، من زمین می خورم. هر چند کمک هست. بزرگترین کمک دنیا هست. اونی که نیست، منم.

داشتم به نرجس می گفتم خودمو تنبیه می کنم نمیام. گفت اگه نیای ینی یکی دیگه تنبیهت کرده و توفیق اومدنو ازت گرفته. خدا مقیل العثراته. میرابی همیشه میگه. میگه لغزش ها رو جبران می کنه. اَقِلنی عَثرَتی.

  • ۹۶/۰۷/۰۶
  • بلوط