روزمرگی های یک دانشجو

- وای که مُردیم از خوشی !
[جنس مخالف نامحرم است. حتی مجازی.]

94.6.19

لیاقت دعایتان را ندارم، می دانم.

پنجشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۱۵ ب.ظ

یادتان هست؟

آن روزی که من تنها مانده بودم در خانه، بعد همان اتفاقات افتاد

و من واقعا نمی دانستم به چه کسی باید پناه ببرم !

و اولین شخصی که آمد در ذهنم، شما بودید.

بلند بلند گریه می کردم که چه می شد مثلا الان پیش من بودید و می گفتید دخترم ناراحت نباش. برایت دعا می کنم !

ولی شما نیامدید. و من همان طور که نشسته بودم حضورتان را حس کردم، دستانتان را حس کردم ،ولی ندیدمتان.


ولی آرام شدم.


من شرمنده ی تان هستم ، ماه تابان شب های مَن.

روز میلاد امیرالمومنینمان ، روز میلاد پدرتان، مبارک باشد برایتان  حضرت عشق.

دعا کنید برایم.

  • ۹۵/۰۲/۰۲
  • بلوط