روزمرگی های یک دانشجو

- وای که مُردیم از خوشی !
[جنس مخالف نامحرم است. حتی مجازی.]

94.6.19

بیو های قبلی

چهارشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۵۲ ق.ظ


کسی نمی داند از دنیای یک دانش آموز انسانی با عینک گرد !
که روز و شب افکار معلقش را زندگی می کند. و گاهی چنان آرام - آرام تر از یک پیرمرد لال - و گاهی چنان شلوغ که با تشر مادر ساکت می شود.
دخترک احساسی منطقی معمولی. معمولی تر از همه ی عجیب ها.
زیبای زشت سیاه. که سفیدیش دل آدم را میزند.
دخترک تنبل رتبه یک کشور.دختری که از بقیه جزوه قرض می گیرد و بقیه از او شعر هایش را، نیز :)
دختر موبلندی که بوی یاس می دهد. دقیق تر که نگاه کنی شاید پسری با موهای کوتاه ببینی که بوی تند کاپ.تان بلکش سرت را درد بیاورد.
دختری تنها . آنقدر تنها که تلفنش دست از سرش برنمیدارد و یک لحظه آرام نمی گیرد. دختری که از بودن با دوست هایش احساس سر زندگی میکند :)
دخترکی که تنها یک برادر دارد و خواهرش را دلتنگ است !
شب ها می نشیند ، و روزمرگی هایش را می نویسد.روزمرگی هایی که اگر توسط فردی ناشناس خوانده شود, باعث دلگرمیست حتی. به دلیل ذهن بیمارش راه ارتباطی ای وجود ندارد :) 
و سعی می کند شبیه حرف هایش باشد ، آنقدر  که گاهی دلش می خواهد خودش را بالا بیاورد به خاطر ادعاهایش ...
*******

  • ۹۵/۰۲/۰۱
  • بلوط