روزمرگی های یک دانشجو

- وای که مُردیم از خوشی !
[جنس مخالف نامحرم است. حتی مجازی.]

94.6.19

صدای من را در راه برگشت از مدرسه می شنوید

جمعه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۳۸ ب.ظ

بنده امروز مدرسه بودم :|

کانون سه ساعت کلاس داشتیم. چون دو جلسه پشت سرهم بود کلاسمون, پ.ط گفت که بستنی میخره میاره برامون. با یه ذوق خاصیم گف دابل چاکلت میارم. همون قدر که خودش ذوق کرد, من خورد تو ذوقم.من از دابل چاکلت بدم میاد واقعا.


+ من همون حسی رو از بعد از دیشب دارم, که اون شب تو میشداغ داشتم.

+ ناگفته نماند منم براشون چاقاله بادوم بردم , خودم دوس نداذم ولی مثه اینکه پ.ط و بچه ها دوس دارن.

+ رفیق جان امروزو پیچونده بود.

  • ۹۵/۰۱/۲۷
  • بلوط