روزمرگی های یک دانشجو

- وای که مُردیم از خوشی !
[جنس مخالف نامحرم است. حتی مجازی.]

94.6.19

#شخصی

سه شنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۵، ۱۰:۰۴ ب.ظ

مامان داشت شعر می خوند و من و پدر گوش می کردیم.

بعد آخرش پدر گفت که این شعر بود یا چرت و پرت ؟ البته که همه خندیدیم ولی من فهمیدم به کی رفتم.

بعدشم پدر گفت بزن اخبارو ببینیم. منم گفتم که حالتون بد نمیشه اخبار صدا و سیما رو می بینین؟ گفت که راست میگی و همگی بیخیال شدیم.

  • ۹۵/۱۲/۰۳
  • بلوط