روزمرگی های یک دانشجو

- وای که مُردیم از خوشی !
[جنس مخالف نامحرم است. حتی مجازی.]

94.6.19

2175

پنجشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۷، ۱۱:۴۶ ب.ظ

چند ماهی است فاصله ام را از فضای مجازی - جز تلگرام - بیشتر و بیشتر شده است و احساس آرامش بیشتری از شیر نکردن لحظات خوب و بد زندگیم دارم. چرا که سکوتی که بر زندگیم حکم فرما شده را بر شلوغی کامنت و لایک و استوری و پست ترجیح می دم. اما برای لحظاتی آمده ام تا بخشی از این شلوغی باشم و این کپشن و عکسش را در فضای اینستا گرام اجتماعی کنم چرا که دوست داشتم دیگران ببیند و بخوانندش.

اولین سال کاریم را چند روزی می شود که به اتمام رسانده ام. حال که به عقب نگاه می کنم، خودم را پشت در پیش دانشگاهی می بینم روز اولی که قرار بود با دوره ۲۳ آشنا شوم، قلبم را در خال تپش، و ناشی از استرسی طبیعی. منتظر و مردد برای در پر سر و صدای پیش دانشگاهی را کوبیدن. ترس هایی که الان آن ها را منطقی و قابل فهم می دانم. تجربه هایی که کسب کردم مرا بزرگ و بزرگ تر کرده اند و حال می توانم دومین سال کاریم را بدون استرس و نگرانی شروع کنم در حالی که اشتباهات را در دوره ی ۲۳ جا می گذارم و با پختگی بیشتر دوره ۲۴ را انتظار می کشم. ذوق آنچنانی که تیرماه پارسال تجربه کرده ام را از دست داده ام و حالا این کار برایم یک روتین به حساب می آید. چک کردن برنامه هایشان، راه کار دادن، شنیدن، درک کردن، منظم بودن، سوتی ندادن و کنترل کردن، تعامل با والدین نگران که پنهانی پیام می دهند و از این قبیل کار ها.بیشتر کامنت های این پست را جواب نمی دهم چرا که عمیقا از کلیشه های مجازی ببزارم. محبتم در قالب اموجی نمیگنجد.

  • ۹۷/۱۲/۲۳
  • بلوط