روزمرگی های یک دانشجو

- وای که مُردیم از خوشی !
[جنس مخالف نامحرم است. حتی مجازی.]

94.6.19

یادداشت نصفه شب

سه شنبه, ۱ آبان ۱۳۹۷، ۰۲:۰۸ ق.ظ

دو شب است که دیر میخوابم. بخاطر اینکه سرما خورده ام و شب ها راحت نمی خوابم، در نتیجه ترجیح میدهم مدت کمتری خواب باشم. همه چبز را در قالب معامله پیش می برم چون از راه احساس به جایی نمی رسم. یا بهتر بگویم محرک های عاطفی آنقدر نیستند که بخواهم بهشان تکیه کنم و زندگیم را ببرم جلو. البته زندگی خودش جلو می رود کاری از دست من بر نمی آید. به هر حال. الان یک پست تبلیغاتی در تلگرام دیدم که سایت دانلود فیلم و سریال بود و عکسش عکس سریال گات بود. خوشحالم که از فضل یک به بعد دیگر ندیدم. امروز با زهرا سر یک قضیه ی مهمی فیس تایم کردیم و این ها. از پاییز و زمستان و سرما فقط همین مریضی به من رسیده. کاش بروم جایی زندگی کنم که فصل سرد نداشته باشد. چقدر باید تا اردیبهشت و خرداد صبر کنم ؟ اینکه فردا تا ۷ کلاس دارم و ۶ ساعت زبان بسته باید سر کلاس های عمومی بنشینم، حالم را افتضاح می کند. استاد فارسی عمومی نگویید، بگویید فارسی دبستان. دستانم دیگر حال تایپ ندارند. بای فور اور به قول صبز.

  • ۹۷/۰۸/۰۱
  • بلوط