روزمرگی های یک دانشجو

- وای که مُردیم از خوشی !
[جنس مخالف نامحرم است. حتی مجازی.]

94.6.19

محض خالی نبودن عریضه

چهارشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۲۲ ق.ظ

خسته ام چون همین الان نوشتن دو صفحه ی آچار نظریه های زیبایی شناسی را تمام کرده ام و 

پنج شنبه قرار است همان دوست پدر با خانواده بیایند اینجا . شنیدن خبر همانا و گرفته شدن حال همانا.1

همین. باید بیایم مفصل بنویسم. از امروز. از کلاس دوشنبه. از کلاس چهارشنبه. از احساس دوگانگی. از ستاره. از اسماء.


1:سه تا بچه دارند که برای من تنها اذیت است آمدنشان. هیچ کاری هم متقابلا نداریم باهم، ولی اصلا من دوست ندارم. . وای خدایا. یاسین را فاکتور بگیریم، آن دوتای دیگر را نمی توانم تحمل کنم. وای خدایا.


نکته : از هرچه بخواهم می نویسم. به کسی چه.

+ احساس خوب صدای تق تق ِ آرام ِ تایپ با کیبورد لپ تاپ. 

  • ۹۵/۰۵/۰۶
  • بلوط