روزمرگی های یک دانشجو

- وای که مُردیم از خوشی !
[جنس مخالف نامحرم است. حتی مجازی.]

94.6.19

بغض کردن ستاره ی آسمان من همانا.

يكشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۱۱ ب.ظ
امروز ستاره را دیدم. ناراحت. گرفته. حتی وقتی داشت می گفت که چرا ناراحت است، گریه کرد!
می فهمید وقتی یک ستاره گریه کند یعنی چه ؟

(هفته پیش گفته بود که برایمان یک سورپرایز دارد)

و حالا ستاتره ی ما بدون هیچ چیزی آمده بود. ما ناراحت نشدیم. به هیچ وجه. برایمان گفت که به خاطر آمدن رئییس جمهور کره، یادگار بسته شد بود و آن ها هم مجبور بودند بروند از یک فرعی چون دیر شده بود. و آن اتفاقات وحشتناک همانا و شکستن سورپرایز ها همانا و نخوابیدن ستاره همانا.

وقتی برایمان گفت که تا ده دقیقه به هفت امروز صبح امروز داشته کار می کرده، همه ما گفتیم که فدای سرش که شکست. ما اصلا نمی خواهیم آن شکستنی هارا.

و میدانید، بغض کردن ستاره ی آسمان من همانا.


  • ۹۵/۰۲/۱۲
  • بلوط