1791
حتی به اندازه ی یک ساعت جنگجو بودنم ارزش داره به نظر من
مجتبی شکوری برای خواستش جنگید و توی بدترین شرایط بهترین نتیجه رو گرفت. من به جنگیدن واقعا اعتقاد دارم. و باید بتونم که بجنگم، نباید مثه اون روز توی سالن جا بزنم. اون روزی که اون دختره سوفیا منو جلو همه زد زمین، من نجنگیدم. اما این دفه می جنگم. این دفه نه سوفیایی هست، نه استاد بداخلاقی. این دفه منم و من، و یه رینگ خالی.
احساس کردم دیگه اینجوری نمیشه زندگی کرد و روز های 18 سالگی رو گذروند.نه نمیشه. مگه اینکه بخوای بچه شی و بچه بازی در بیاری. بات یو آر مور دن دت. بخاطر همینم تصمیم گرفتم. چند تا تصمیم بزرگ و سخت. من باید خودم تکی بجنگم.
قراره فردا از مد، باهم ثبت نام کنیم کنکورو. کنکوره دیگه. استرس نتیجه رو هزاران بار بدتر می کنه. پس خیلی عادی، یه دو تا فرمه، اونارو پر کنیم و بریم یه 200 تا تستشو بزنیم بیایم. با آروم ترین حالت ممکن.
درسته که من فقط تک ماده ردت کردم، ولی دو جا بوده که با چشمای پر شده از تحسین بهت نگاه کردم. یکی اون روزی که تب و لرز کردی ولی جنگیدی و راهتو گم نکردی، یکیم امروز که تونستی خودتو به طرز قشنگی کنترل کنی و استرستو کم کنی. مرسی بلوط.