روزمرگی های یک دانشجو

- وای که مُردیم از خوشی !
[جنس مخالف نامحرم است. حتی مجازی.]

94.6.19

look around

پنجشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۵، ۰۸:۰۳ ب.ظ

تصورشم سخته که مخاطب ِ یکی از همین عاشقانه هایی که می خونیم،

اونی باشه ک تو مترو کنارمون نشسته. 

  • بلوط

حداقل

پنجشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۵، ۰۵:۳۸ ب.ظ

خب،

به نظر میرسه دوباره خودمو گم کردم. نمیدونم باید چیکار کنم.

حداقلش اینه که بهم بگی وقتی "وجودم"و گم کردی، بهم بگی کجا باید پیداش کنم.

  • بلوط

420

پنجشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۵، ۰۵:۳۶ ب.ظ

اگر آشنایی به جز چندنفری که خودم آدرس را داده ام بهشان، اینجا را بخواند،

به جان خودم که حلال نمی کنم.

  • بلوط

:\

چهارشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۵، ۱۰:۰۱ ب.ظ

روز جهانی زن، فلان، بَهمان

ول کن آقا. چی شده الان ؟ 

جز یه جنگ جنسیتی مسخره ی غیرمنطقی؟

  • بلوط

به آقا/خانوم "نالستان"

چهارشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۴۶ ب.ظ
وبلاگ من یک فضای اختصاصی نیست که بخواهم محدودیت جنسیتی برای خواندنش بگذارم و این کار ها.
ولی می توانم ارتباط هایم را محدود کنم. تا جایی که به آن معتقدم. چه از نظر دیگران خوب باشد چه بد.
  • بلوط

کی به تو گفته دو تا لیمو رو خالی بخوری

چهارشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۳۵ ب.ظ
آه معده جان !

[چرتُ پرتیات]
  • بلوط

:))))

چهارشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۰۵ ب.ظ
همه تون ی شیرینی بخاطر المپیاد قبول شدنتون باید ب من بدین.
اسماء ی مگا ماشروم و زیبنم یه بطری بزرگ آب طالبی و آب زرشک یا یه سوپریم.یو کن چووز.
از فاطمه سادات و حانیه اَم میگیرم بعدا.
  • بلوط

415

چهارشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۵، ۰۵:۴۸ ب.ظ

Its about decisions

Its about future

Its about WHERE i can find ma self

Its about HOW you see world


  • بلوط

تخیلی من باب شاهزاده ی سوار بر اسب سفید

دوشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۵، ۱۱:۱۰ ب.ظ
یک مردِ ایرانی الاصل ِ مقیمِ اروپا ی خیلی مذهبی با یِ اعتقاد مشترکُ قوی تر از من.
  • بلوط

413

دوشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۵، ۱۱:۰۳ ب.ظ
دلم روزایی رو میخواد که تو اتاقم بودم, کولر روشن بود, میوه های تابستونی رو میز بود ولی من با ی ظرف گیلاس, آگاتا کریستی می خوندم.
  • بلوط

حالا هیچیم نبودا.

دوشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۵، ۰۱:۱۰ ق.ظ

deleted.

  • بلوط

رایگان بود راضی تر بودم.

دوشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۵، ۱۲:۵۲ ق.ظ

... بدین منظور از تاریخ 10 آذر ماه 93 ،

 به ازای هر گیگابایت مصرف ترافیک از ساعت 2 تا 7 صبح، یک سوم میزان ترافیک مصرف شده از حجم سرویس کسر خواهد شد.

  • بلوط

410

دوشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۵، ۱۲:۲۴ ق.ظ
نمیشه بگن : این فیلم آیندتِ،
میتونی اون سکانسای اشتباهی رو دوباره بازی کنی.

  • بلوط

دیالوگ عاشقانه در بحرانی ترین شرایط

دوشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۵، ۱۲:۲۲ ق.ظ

you die

I die

  • بلوط

روز های بعدا

دوشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۵، ۱۲:۱۰ ق.ظ
عزیز ترینم!
میگویم زشت نباشد یک وقت هی نامه های عمومی می نویسم؟
میدانم دارم توی وبلاگ اشتباهی پستشان می کنم ولی دوست دارم که همینجا برایت بنویسم، 
میدانی،
یعنی هم ازت متنفرم هم دوستت دارم.
هم می خواهم هی بنویسم، هم دستم به نوشتن نمی رود.
بعدا
خیلی چیز ها عوض می شود.
بعدا قرار است یک بانو توی آینه به من لبخند بزند و بگوید : سلام! من "تو" هستم !
من می ترسم.
  • بلوط

407

دوشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۵، ۱۲:۰۷ ق.ظ
چرا آدما انقد خودشونو درگیر عشق می کنن
ک حتی خودشونو نمی بینن؟
عشقم ی حسه دیگه. مثه خشم، محبت، نفرت، شادی.
  • بلوط

اعتماد ب نفس کم

يكشنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۵، ۰۴:۲۵ ب.ظ

انقد لبتو نجو و گاز نگیر.

خودش میشه یه آتو برای اونا.

  • بلوط

405

شنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۵، ۱۰:۱۶ ب.ظ

عزیز ترینم،

یادم باشد به عکاس بگویم که یک عکس از چشم های خیلی خیلی معمولی من در حالی که زل زده به چشمان ِ قهوه ایت بیندازد. قابش کنیم. بزنیم به دیوار.

  • بلوط

پیام مستقیم !

شنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۵، ۱۰:۱۲ ب.ظ

باور کنین با بیلبورد کردن جملات قصار

به نتیجه ی دلخواهتون نمی رسین. بیلیو می!

  • بلوط

سیاست جالبیه.

شنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۵، ۱۰:۱۰ ب.ظ
پوآرو همیشه از یه اصلی پیروی می کنه
اینطوری که میگه بذار جستجو ها و الکی دویدنا وُ انرژی حروم کردنا رو بقیه کارآگاها انجام بدنُ فک کنن که زرنگن.
ولی تو فقط از مشاهده های اونا استفاده کنُ سلولای خاکستریتو به کار بنداز!
  • بلوط

ولی خودش نمیدونه.

شنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۵، ۱۰:۰۵ ب.ظ

موهاش خیلی خوشگله.

نرمِ و مشکی با رگه های قهوه ای.

  • بلوط

ولی خسته کننده میشد یکم.

شنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۵، ۱۰:۰۲ ب.ظ

نمیشه منو بشونن یه جا، بهم یه هارد پر از فیلم بدن،

بگن عزیزم شغل شما اینه که همه رو ببینی به ما بگی کودوم قشنگ تره.

  • بلوط

‏نوشته بود:

شنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۵، ۰۷:۴۱ ب.ظ

وقتی کسی داره با تمام وجود نصیحتت میکنه، مخاطبش تو اون لحظه تو نیستی. خودش در گذشته‌شه.


[توییتر]

  • بلوط

the plan

شنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۵، ۰۷:۰۴ ب.ظ

اگه نشد مهاجرت کنم،

میرم عضو ِ مسلم میشم یا عضو ِ خدمتگزاران.

البته یه برنامه ی ثابت هست که اونو همیشه دارمش. و خب بلند نمیشه که فریادش زد 🙈

  • بلوط

هی یو!

شنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۵، ۰۶:۵۸ ب.ظ
۱۲ روزه دیگه مونده دختررررر
قوی باش دیگه
  • بلوط

از سری مشاهدات در خیابان.

شنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۵، ۰۴:۲۲ ب.ظ

بیلبورد زده :

"گاز به زاهدان رسید! وفای به عهد دولت تدبیر و امید!"

قشنگ معلومه انتخابات نزدیکه.

  • بلوط

#شخصی

شنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۵، ۰۳:۵۳ ب.ظ

به نظرت وقتی مامان بیاد خونه وُ ازش بپرسم که چی شد؟

چی میگه؟ میگه حل شد همه چی یا میگه بازم دعا کن ؟

  • بلوط

چیزایی که باعث میشه لبخند بزنم.سری اول.

شنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۵، ۰۳:۵۰ ب.ظ

بستنی وانیلی ِ با شیر بطوری که درصد بستنی به شیر ۵ به ۲ باشه،

و همینطور شربت سکنجبین ِ خونگی با تیکه های خیار،

و همینطور پاستا جات یجوری که غذا خشک نباشه

و همینطور گیلاس ی که یکم مونده رسیده ی رسیده بشه،

و همینطور رنگ ِ کِرم.


  • بلوط

مجبوووره

شنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۵، ۰۳:۴۴ ب.ظ

سر ادبیات بچه ها میخوان به زورم که شده

ی آرایه از دل بیت بکشن بیرون، دیگه کم مونده به حرف اضافه ها و جناساشون گیر بدن.

ول کن بابا دیگه اَه.

  • بلوط

اقتصادی طوری.

شنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۵، ۰۳:۴۳ ب.ظ

داشتم حساب می کردم ۱۵ نفر هم که باشیم،

نفری چهار تا فیلم بیاریم بذاریم وسط میشه به عبارتی ۶۰ تا.

ینی هر کی صاحب ۵۶ تا فیلمِ دیگه میشه.

  • بلوط

:))))

شنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۵، ۱۲:۰۶ ق.ظ

الان به یه وبلاگی برخوردم که به طور عجیبی

اونم مثه من، منشا حس و حالاشو از هورموناش میدونست.

  • بلوط

غرغرای تینیجری

جمعه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۵، ۱۱:۴۸ ب.ظ

دوران دبیرستان مزخرف. نظام مزخرف تر ِ آموزشی ایران.

صبح زود به زور پاشدنُ هرروز ی چیزُ حفظ کردنُ جواب دادنُ بعدم فراموششون کردن.

وقت کیو دارین تلف می کنین؟ خودتونو یا مارو؟


پی اس اینکه یِسری کارا ممکنه خیلی ارزشمند به نظر بیان ولی دقت کن که فقط در نظر میان. وقتی اجراشون می کنی می بینی که گندش دراومده.

  • بلوط

نامه ی برگشت خورده هزارم.

جمعه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۰۴ ب.ظ

عزیزترینم سلام،

میدانی..

حال این روزهایم شده یک چیزی شبیه اینکه

نه می خواهم تو را داشته باشم، نه نبودنت را تاب میاورم.

هم تصورت می کنم، هم نه.

هم بی احساس ترین آدم دنیا تصورت می کنم، هم با احساس ترینشان.

هم می خواهم ببینمت، هم سعی می کنم دیدنت را بیندازم یک موقع دیگر.

می بینی؟

تو برای من شده ای یک تناقض که هم دلم می خواهد ولم کنی، هم نمی توانم ولت کنم.

شده یک بار در این دو راهی های بی سر و ته و تینیجری گیر کنی؟

من هر روز نامه هایم را برایت الکی پست می کنم و پستچی هم همیشه آنها را برمی گرداند.

چون من هم آدرست را می دانم، هم نه.

هم آشنا ترینی برایم، هم غریبه ترین.

خودت خسته نیستی ازین تناقض لوس مسخره؟؟

  • بلوط

dilemma

جمعه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۵، ۰۷:۴۰ ب.ظ

 تو خودت از عنوان بفهم همه چیو.

  • بلوط

فیلترینگ !

جمعه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۵، ۰۵:۱۳ ب.ظ

همه گنده های مملکت توییترُ فیس بوک دارن

بعد هردو تای اینا فیلتره.

کم کم بی حسیم داره تبدیل به تنفر میشه.

  • بلوط

معضل

جمعه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۵، ۰۵:۰۱ ب.ظ

خودمو خیلی بی پناه می بینم

مثه جوجه ای که تو سرما می لرزه و نشسته روی سیمای برق.

  • بلوط

عقده نویس

جمعه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۵، ۰۱:۵۸ ب.ظ

آرزوی بیخودی نکن

اونا مال از ما بهترونن.

  • بلوط

عزیز دل حیدر ...

جمعه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۵، ۰۱:۴۱ ق.ظ
دستان علی بر گل زخم بدن فاطمه اش خورد، علی زنده شد و مرد، نفس در دل او حبس شد و سوخت، علی چشم به چشمان گلش دوخت، وَ آن بغض که در سینه نهان داشت رها شد، دوباره قد او خم شد و تا شد، وَ روح از بدنش رفت و جدا شد، سرش را به روی شانه‏ ی دیوار زد و زار زد و گفت: نگفتی به علی فاطمه یک بار، از این زخم وَ از قصه‏ ی دیوار، از این اذیت و آزار، از این سینه و از لطمه‏ ی مسمار، خدایا چه کند حیدر کرار...
  • بلوط

گنگ

جمعه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۵، ۰۱:۳۹ ق.ظ

انقد تو ۱۴-۱۵ سالگی دست و پا زدیم که حواسمون نشد داریم ۱۸ سالو تموم می کنیمُ پر از ابهامیم

  • بلوط

حالا هر حس و حالی.

پنجشنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۵، ۰۶:۴۵ ب.ظ

  • بلوط

...

چهارشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۵، ۰۷:۲۷ ب.ظ
با غیرت ترین و عاشق ترین مرد دنیا باشی و همسرت را جلوی چشمت سیلی بزنند...
قوی ترین مرد عرب باشی، زبانزد در شجاعت و آنوقت جرئت کنند به حریمت پا بگذارند و همسر باردارت را شهید کنند ...
صبورترین و آگاه ترین و بهترین و بافضیلت ترین باشی و آنوقت ...


باز باران ...
حیدرانه
بی صدا و مخفیانه ...
  • بلوط

۳۸۱

چهارشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۵، ۰۴:۵۵ ب.ظ

سر امتحان تاریخ ادبیات، نوشته بود رباعیات نیما چیه،

به جای "آب در خوابگه مورچگان" که یادم نمیومد،

نوشتم "آب در قفس پرنده آتشین" . نمیدونم از کجا درآوردمش.

  • بلوط

تماااااام

چهارشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۵، ۱۲:۳۲ ق.ظ

اگه ی سال از چیزی استفاده نکنی

سال بعدم ازش اسفاده ای نمی شه!

  • بلوط

نمیدونم می فهمی چی میگم یا نه

چهارشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۵، ۱۲:۲۷ ق.ظ

بعضی کارا هستن

که فقط بخاطر بوجود اومدنشون، به آدم این حسو میدن که ارزشمنده که بزرگه، که خوبه!

وگرنه آخرشون خیلی اهمیت نداره.


  • بلوط

حالا هر کی.

سه شنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ۰۴:۴۷ ب.ظ
خیلی خوشحالم که
اومدی اینجا.
  • بلوط

The salesman?

دوشنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۵، ۱۱:۰۰ ب.ظ

من ازون توهم توطئه ایاش نیستم

ولی حتی به نظرم تیزرِ بقیه نامزدای اسکار در مقایسه با فروشنده بهتر بود.

  • بلوط

برنامه ی خسته کننده امشب

دوشنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۵، ۱۰:۵۸ ب.ظ

تازه برسم خونه باید بشینم ببینم منطق چی میگه االان.

بعدم باید عربی بخونم. حالا عربیو شاید بشه انداخت زنگ جامعه ولی منطق نمیشه

  • بلوط

Depressing

دوشنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۵، ۱۰:۵۴ ب.ظ

من اصلا بخاطر اون قضیه ناراحت اینا نیستما

منتاها خب, فک نمی کردم اینطوری بشه. ینی من کلی برنامه داشتم ولی تو داری خیلی زود میری. و خب اینه که افسرده کننده س.


پی اس اینکه ببخشید انقد مبهم طور و رو عصابه. جور دیگه ای نمیشد بگم.

  • بلوط

374

دوشنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۵، ۱۲:۴۲ ق.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • بلوط

373

دوشنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۵، ۱۲:۲۸ ق.ظ

 وقتی کنکور دادم و رتبم اومد،

ی دسته گل میفرستم برای مدیر فاعزون. (همزه نداره کیبرد)

  • بلوط