2372
«الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لو لا أن هدانا الله»...
31.04.98
«الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لو لا أن هدانا الله»...
31.04.98
دارم قلبی لرزان به رهش،
دیده شد نگران...
ساقی می خواران
از کنار یاران
مست و گیسو افشان
می گریزد...
گره به کار فتاده، گره گشای همه...
صدات می زنم ای اسمُه دوای همه...
« به تاریخ ۲۸/۰۴/۹۸ »
که «صبر» راه درازی به مرگ پیوسته ست. افوضُ امری الی الله...انَّ اللهَ بصیرٌ بالعباد.
کاش می توانستم همین امشب بیایم مشهد. بمانم و فردا بعد از ظهر بروم. یک مهر تایید می خواهم که فقط دست خودتان است و حرف هایی که رو به روی دیوار باب الحجه جا مانده اند. خوشا به حال تمام فرشته هایی که بر آن قطعه از خاک خراسان کشورم فرود آمده اند و خوشا به حال زائرینتان که امشب کنارتان هستند و خوشا به حال تکه ای از آسمان که سقف حرم شماست و خوشا به حال خادمینتان و خوشا به حال هر که در باب الحجه رو به روی آن لوستر با نور سبز نشسته است و در آن هوا نفس می کشد. من؟ من نشسته ام در خانه، نفس هایم در این تهران کثیف می رود و می آید و دلم مشهد است، باز هم زائرتان نیستم از دور سلام...
اول فکر می کردم پیج آقای بهادر فیکه. بعد دیدم نه واقعا خودشه و حالا موندم با ریکوئستش چیکار کنم :|
شاید باورتون نشه اما دلم واقعا برای بچه های این دوره تنگ مبشه و گاها حتی جاشون توی پیش دانشگاهی خالیه.