روزمرگی های یک دانشجو

- وای که مُردیم از خوشی !
[جنس مخالف نامحرم است. حتی مجازی.]

94.6.19

هعی

چهارشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۵۸ ب.ظ

یه "کااش" خیلی گنده گفتم.

  • بلوط

هوووم؟

چهارشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۱۰ ب.ظ

موهاتون چه شکلیه؟

  • بلوط

"شنیدن کی بود مانند دیدن" همینه ها!

چهارشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۶، ۰۵:۱۷ ب.ظ


کیفیتش می دونم خیلی بده. ولی اسکرینا همشون همین طورین. رو عکس کلیک کنین بهتر میشه.


  • بلوط

پیش از موعد

چهارشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۶، ۰۴:۱۹ ق.ظ
پیرو دو پست قبل باید بگویم مامان که دید کتاب گرفته ام دستم با ذوق آمد من را بوسید که آره همینه اصن. منم تعجب و این ها بعد معلوم شد که این اسارت تا فردا هم ادامه دارد و روزهای هفته را قاطی کرده ام و فک کردم امروز پنج شنبه است. و خلاصه این طور شد که دارم جامعه شناسی پیش از موعد می خوانم :|
  • بلوط

آسمون کجا، زمین کجا

چهارشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۶، ۰۴:۱۵ ق.ظ

از لطف زیاد شماست که هنوز هم اسمتان را میبریم،

هنوزم همان قدر ناچیز حداقل می شناسیمتان

هرچند ناخالص در وحشت دنیای بی شما اشک می ریزیم

توفیق داریم که امیر المومنین صدایتان کنیم

ورنه عشق تو کجا

این دل بیمار کجا

  • بلوط

ای روز آفتابی!

چهارشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۶، ۰۳:۵۹ ق.ظ

ای روزهای خوب که در راهید!

ای کتاب های مانده در کتابخانه ی من!

ای فولدر فیلم های باز نشده!

ای سریال های ندیده و مهجور مانده!

ای کلاس ها و برنامه های نرفته!

از پشت لحظه ها به در آیید

و ساعت هایی چند را صبر کنید، که امروز بعد از ساعت 8 و نیم من آزاااادم. به سراغتان خواهم آمد. صبر کنید عزیزانم. 

  • بلوط

716

سه شنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۴۹ ق.ظ
یا از "تو" نوشتن یا که نمی شود !
  • بلوط

۳۸

دوشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۰۳ ق.ظ
میام به اندازه ی تمام ۳۸ ساعتی که ننوشتم می نویسم.
  • بلوط

سلام شکوفه ی گیلاس ِ لپ گُلی ام !

يكشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۶، ۰۲:۳۱ ق.ظ

اول نوشت : فندقکم، این نامه را توی وبلاگ عمومی پستش کردم نه آن شخصی ها. پس خیلی ها حوصله ی خواندنش را ندارند. ولی تو حوصله کن. بخوان. که همه اش برای توست.


قرار است برایت یک نامه ی بلند بالا بنویسم و از کشفیات این چندوقته بگویم. شاید یک روزی بشینیم و من همانطور که موهای آبیت را می بافم، برایت بگویم. برایت حرف بزنم و تو مشتاقانه با چشم های بنفشت زل بزنی به من. 

میدانی سیب سرخم ! این چند ماه فهمیده ام که آدم ها دوست دارند خاص باشند و گاهی نگاه نمی کنند به چه قیمتی این خاص بودن را می خرند. گاهی غرورت را میندازند زیر پایشان، رویش بالا پایین می پرند، گاهی حتی خودشان را می گذارند زیر پایشان، خودشان را کوچک می کنند تا بقیه نگاهشان کنند. البته نمی شود به آدم ها خرده گرفت! می شود عزیزکم؟ من بیشتر فکر می کنم یک ویژگی فطری باشد ولی تو کنترلش کن. بیا باهم کنترلش کنیم.

ستاره ی نقره ای ِ زندگی ! آدم ها قدرت را دوست دارند. برای به دست آوردنش خودشان را به در و دیوار می زنند. حتی از گفتن این جمله احساس قدرت می کنند که " من یه چیزایی می دونم که تو نمیدونی" و فندقم، باید بگویم در این موارد با کمال احترام، این حرفشان را به هیچ کجایت هم نگیر و راه خودت را ادامه بده. شاید برایت آزار دهنده باشد و من می فهممش. آزار دهنده است که کسی بی دلیل خودش را از تو بالاتر بداند در حالی که تو تمام تلاشت را برای خوب بودن با آدم ها می کنی.

امید ِپررنگِ زندگی ! مشکلاتت را نگو. حداقل به همه نگو. چون که شکوفه ی گیلاسم ! واقعاچیز جالبی از آب درنمی آید. این یک مورد را به من اعتماد کن. ولی خب من این احتمال را می دهم که این حرف را با توجه به شخصیت خودم گفته ام. شاید تو به من نرفتی. کسی چه می داند و خب اگر از مشکلاتت حرف نزنی،  مطمئنا با این مواجه خواهی شد که  بقیه فکر می کنند که تو هیچ مشکلی نداری. در واقع بقیه احساس می کنند که خیلی چیز ها می دانند. ولی باز هم این را به هیچ کجایت نگیر و ادامه ی راحت را برو. این احساسشان اعصابت را خراش می دهد نه ؟ من را هم. آه ما چقدر شبیه همیم عزیزکم!

مهربان من!در زندگی با دسته ای از آدم ها مواجه خواهی شد که مظلوم نمایی می کنند، ادعای برتری دارند، حرف مفت زیاد می زنند و انقدر گوششان از حرف های شبیه خودشان پر شده، که حتی نمی خواهند حرف مخالف خودشان را گوش دهند. یا خدای نکرده بپذیرند. این ها را ول کن، بحث با آنها بی فایده است چون حتی یک درصد هم نمی خواهند حتی به تو گوش کنند. یادم بینداز برایت جریان این روزهای پرحادثه ی خرداد را تعریف کنم. اگر یادم بماند البته! این آدم ها استاد طفره رفتن از جوابند. پس خودت را بخاطرشان حرص نده که ارزشش را ندارد.

دریای پر تلاطمِ آبی ِ من ! وای مبادا بخاطر یک"دورت بگردم من" الکی یا یک "خانومم" الکی، کارنامه ات را لکه دار کنی ها. باورم کن که پشیمان می شوی. شاید راه درستی برای گفتنش نباشد که انقدر مستقیم گفتم. آه وقتی به احساساتت فکر می کنم، می بینم چقدر می فهممت، و نمی توانم از خیلی چیزها منعت کنم. انگار که خودم سر دوراهی مانده ام. دعا کن بتوانم تا وقتی این را می خوانی، علامت سوال های ذهنم را جواب بدهم.

 زُحل زندگی من ! مقابل تمام سخت گیری هایم،عاقلانه نگاهم کن و بگذار برقِ بزرگ شدنت را از چشم هایت بخوانم. بچه نباش. من از الان روی تو حساب کرده ام. بزرگ باش.بزرگ شو. مهربانِ من.

نمی دانم می توانم به عنوان یک نامه ی بلند بالا رویش حساب کنم یا نه، ولی همین فعلا بس است. فندقکم، این ها را که گفتم، چشیده ام، دیده ام، لمس کرده ام. کاش تو نه اشتباهات من را تکرار کنی نه اشتباهات خودت را. خلاصه اش کنم که حوصله ات سر نرود : و از تمام این چند تا خط، یک "خیلی دوسِت دارم" می چکد و خلاص.

"دورت بگردم من" ِ واقعی،

مامان.

  • بلوط

Start

شنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۱۹ ق.ظ

شکوفه ی گیلاسم ! نورچشمم ! فندق مامان !

گفته بودم شروع می کنم بالاخره ؟ یادته ؟ دارم شروع می کنم. قراره مکتوبشم بکنم. گفتم بهت امروز خیلی یهو بعد دو هفته دل دل کردن رفتم شهر کتاب و خریدمش؟ تو که می دونی حتی نخونده، دوسش دارم. خب دیگه من دارم کارامو شرو می کنم. یه روزم به تو میگم رو کنی. دنیا عجیبه نه ؟

  • بلوط

ادواردو آنیلی

شنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۳۰ ق.ظ

تولدت مبارک مرد خفن.هرچند دیروز بود.

  • بلوط

پوففف

شنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۱۸ ق.ظ

اد باید علایق من یکی باشه باهاش؟ (باهاشون) اه.حس مزخرفیه. حالم گرفته شد. خیلی. حالا کی بیاد منو قانع کنه اوه .هارهار.

امشب به آیلار گفتم اسم بچتونو انتخاب کردین؟ گفت بخاطر تو ، تو شناسنامه می ذارم فندق، تو خونه مریم صداش می کنم. به فندقشم دس زدم :| گوگول :|

  • بلوط

19خرداد

جمعه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۶، ۰۸:۳۱ ق.ظ
امروز تولد عاطفه س. تا دوماه دیگه نمی تونم چیزی بنویسم راجبش. چون این راه داره جدا میشه. چون فکرا داره عوض میشه، عقیده ها، دغدغه ها، سرنوشتا داره عوض میشه.تولدت مبارک با یکم چاشنی غم.
  • بلوط

فندق مامان!

جمعه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۶، ۰۲:۴۷ ق.ظ

فندق ِ مو خرمایی اَم ! فندق چشم بنفشم ! گوگولِ من !

قول می دهم شروع کنم به همه ی آن کارهایی که باید. قول می دهم زود شروع کنم. ولی تو بخند.

  • بلوط

اتحاد داریم، اگر بگذارید.

پنجشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۲۹ ق.ظ
خوشحالی بی شرف سیاسی یعنی از این که این اتفاق در دولت روحانی افتاده خوشحالم تا بتوانم استوری و پست های توپیدن بگذارم و بنویسم : "آقای روحانیییی ! پس دولت بدون جنگت کو هااااان ؟" بعد هم ربنا و رقص و سطل آشغال را آن وسط اضافه کنم بعد هم که هر چه خواستم گفتم، آخرش هشتگ اتحاد بزنم. کسی اگر به من حرف زد که بی شعور و احمق و نفهم است ! مگر نمی دانید ؟ من در راهی هستم که امکاااااان ندارد اشتباه کنم و خدا و امام زمان و همه ی کائنات با من هستند ! اِ ؟ مگر شما نمی دانستید ؟
این یعنی خوشحالی بی شرف سیاسی. وگرنه کسی از کشته شدن هم نوع هایش خوشحال نمی شود.
  • بلوط

او.

پنجشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۰۶ ق.ظ

تو همون صدایی هستی که یه جوری صدام می کنی که نمیشنوم

تو همون صدایی هستی که وقتی چشمامُ می بندم می شنوم

  • بلوط

اتحاد داریم، اگر بگذارند.

چهارشنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۵۹ ب.ظ
بیایید بادمعده را به شقیقه ربط ندهیم.
[بعد باهاشون بحث که می کنی که آقا ربط نده این دو تا رو بهم، می گن مگه نمیدونی انگشت کوچیکه پا خورده به دیوار؟:) ]
  • بلوط

فهمیدی؟

چهارشنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۵۲ ب.ظ

آره خلاصه بهت بگم که تو حق نداری بمیری.

  • بلوط

این جهان هر چه زودتر یک هَپی اِندینگ نیاز دارد !

چهارشنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۶، ۰۵:۰۲ ب.ظ

من همیشه ترسم از شروع شدنش بود و خب، شروع شده. و پایانش را من نمی دانم ولی در کتاب تاریخ خواهند نوشت که اولین حمله ی تروریستی در 17 خرداد 1396 در جماران و مجلس اتفاق افتاد. و فعلا صفحه های بعدی سفیدند و منتظر. کاش اصلا به همینجا ختم شود و جمله ی بعدی،خبر آمدن شما باشد. تا شما نیایید، این کره ی مزخرف زمین رنگ آرامش را به خود نمی بیند و هیچ چیزی درست نمی شود. ما را ببخشید که حتی موقع مشکلاتمان هم شما را فراموش می کنیم. حتی موقع همین حمله، دست و پایمان را گم می کنیم، به دنبال حرف این و آنیم و از این خبرگذاری به آن خبرگذاری می رویم و با همه تحلیلش می کنیم. ولی یادمان می رود که اصلا این چهان بخاطر چه کسی تا به حال در خودش فرو نرفته، و با چه کسی رنگ آرامش را به خود می بیند. ما را ببخشید که شما از پدر نسبت به ما مهربان تر و از مادر نسبت به فرزند خود برای ما دلسوز ترید.

سلام دلیل وجود همه ی ما!

  • بلوط

ناهنجار

چهارشنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۱۳ ق.ظ

ی سری چیزا هس که اصلا به خودمُ قیافمُ پوششمُ خانوادمُ رفتارم نمیاد. حتی بقیه هم نمیدوننش ولی خب جزوی از منه. نمیدونم باید چیکارشون کنم ؟ یه جور باگ باید حسابش کنم ؟

  • بلوط

702

چهارشنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۰۰ ق.ظ

از علاقه ی وافرم به زبانای ژرمنی بگم، کم گفتم -_-

  • بلوط

701

سه شنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۰۴ ب.ظ

+ چرا پس آدما بیخیال احساساتشون نمی شن ؟

- آقا من میگم اصن جم کنید بره، باید کاملا روباتیک بکنید دنیا رو، اصن واقعا آدما چیز کردن خیلی بد چیز کردن [ارادت ! بلوط سانسورچی!]

  • بلوط

700

سه شنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۶، ۰۸:۰۸ ب.ظ

وی با قلبی سرشار از محبت ستاره های زندگیش ادامه می دهد. هفصدُمین پست منطقه ی امنش را می نویسد، سه ماه تاریک را پشت سر گذاشته و به زهرا لبخند می زند و توی دلش تشکر می کند. از همه بیشتر. به اردک زشت پیام می دهد و پشت گوشی، به او لبخندی می زند که دیده نمی شود. معادله های حل نشده ای که همیشه توی ذهن آدم ها وجود دارد را به یک گوشه ی مشخص از ذهنش می برد ولی خب حسرت ها، مقاومت می کنند.

  • بلوط

699

سه شنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۱۵ ق.ظ

عزیزانم -_- دیگه دارم ازتون ناراحت میشم. تو اون پسته نظرارو باز گذاشتم . این همه خودتونو اذیت می کردید که آخه بلوووط ، تو دیگه چرا مارو از نعمت نظر گذاشتن محروم می کنی، بیا، الان وقتشه. تشیف ببرید اون پست رمز دار اسممو بزنید تاااا می تونید کامنت بذارید -__- زینب تو بیا یه دستی به سرت بکشم فرزندم.بله.

ببینید کی داره پست 699 میشو میذاره :)

آقا یه چیز دیگه بگم برم سر عربی که ازین تیریپ پستا خیلی بدم میاد، اونم اینکه فرزندانم، میدونید چرا من دیروز براتون بیشتر از ده تا پست گذاشتم؟ چون بیان این حق و به من داده که بتونم در روز 20 تا پست براتون بذارم. پس انگشتتان را از سر حسادت بگزید و این است آن پیروزی بزرگ.

دیگه قول میدم انقد بی مزه نشم.هارهار.

  • بلوط

698

دوشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۶، ۰۵:۱۰ ب.ظ

اینُ پارسالم گذاشتم. ولی گذاشتن دوباره ش مشکلی نداره. اگر پلی می کنید، تا آخر گوش کنید لطفا.

- این دروغیست مشهود !

  • بلوط

فیلمم زیاد می بینم بله.

دوشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۶، ۰۴:۵۶ ب.ظ

ناسا فقط اونجاش که نشستی پشت یه عالم سیستم و کامپیوتر، فضاپیما/سفینه/هرچی پرتاب میشه، بعد سیستم ارور میده، داد می زنی پرُفسِر ! سامتیگنز رانگ !

  • بلوط

9 شهریور

دوشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۶، ۰۳:۰۲ ب.ظ
مریدان در جمعی بر دور شیخ حلقه زده بودند و شیخ می فرمود : آه ای بلاگران ! چطور نمی دانید که 9 شهریور روز وبلاگ نویسی بود و چه بسا شما نمی دانید و من می دانم. مریدان سرگشته گشتند و همگی جامه ی خود را دریدند و شلوار ها را بر سر خود کردند و سر به بیابان گذاشتند.
  • بلوط

چه در یادداشتهای زرد می گذرد.

دوشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۶، ۰۲:۵۵ ب.ظ

آقا من از الان متن روز بلاگرامو نوشتم :) متن نیستا، دو خطه. نوشتمش اول، بعد دیدم چقد بدرد روز بلاگرا میخوره، خلاصه نگهش داشتم.

  • بلوط

رمزش اسممه.

دوشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۶، ۰۲:۴۷ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • بلوط

693

دوشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۵۷ ب.ظ

من سر سه تا قضیه هس که شده تا آخر دنیا بحث می کنم و ثابت می کنم که اشتباهی به ما فهموندنشون :

سن حضرت خدیجه (علیها السلام) وقتی ازدواج کردن و اینکه دختر بودن ایشون

اینکه پیامبر شهید شدن

و اینکه پیامبر قبل از بعثت سواد خوندن و نوشتن داشتن بلکه هم دیگه نیازی به گفتن از علمی که داشتن نیست

  • بلوط

692

دوشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۶، ۰۲:۱۸ ق.ظ

اینترستلرُ که دیدم، شب موقه ی خواب از زمان وحشت داشتم! ولی گفتم حسی که به بستنی توت فرنگی دارمُ بهش دارم ؟

  • بلوط

691

دوشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۵۹ ق.ظ

من یه جا فمنیست میشم، اونم وقتِ جم کردن سفره س. ی بار پسر مهمونمون داشت تو جم کردن سفره کمک می کرد، مامان گفت تو چرا حمید جان ! بلوط که هست !

و من همانجا جان دادم.

  • بلوط

690

دوشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۳۴ ق.ظ

قرار بود زیاد پست نذارم، ولی یادم نیومد این قرارُ با کی بستم. پس تاریخ انقضاش تموم شده. 

  • بلوط

689

دوشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۳۲ ق.ظ

آدما تا می بینن یکی، یکمی! ینی یکمی! داره ازشون جلو می زنه یا هر چی،

واکنشای دفاعی جالبی نشون میدن. اونی برده که خودشُ کنترل کنه. واه، منُ چه به این قصار گفتنا.

  • بلوط

او.

دوشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۳۰ ق.ظ

وای میشه برنامه نویس باشی

به من یاد بدی ؟

  • بلوط

سرپرستی

دوشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۲۰ ق.ظ

تو نمی فهمی. من حوصله گلُ گیاه نداشتم، اون شب بهمون دو تا گلدون حسن یوسف دادن. تو نمی فهمی وقتی من سرپرستی اون دو تا گلدونُ بر عهده گرفتم ینی چی.

  • بلوط

متاسف

دوشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۱۸ ق.ظ
یادته دو سال پیش همین روزا ، همین ساعتا، همین شرایط، چی کار می کردی ؟ من یادمه. من، الان شدم دو سال پیش.
  • بلوط

عادما.

دوشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۱۶ ق.ظ

تو نمی فهمی نعمت داشتن این آدمارو.

  • بلوط

سانسورچی

يكشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۱۲ ب.ظ
من بازیا رو اَ یوتیوب دیدم و از شر رسانه ملی در امان بودم. منتاها دیگه گندشو درآورده. گند.
  • بلوط

گلابیِ کی بودی تو

يكشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۰۵ ب.ظ
Deleted.
  • بلوط

دیگه عوض شده

يكشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۵۷ ب.ظ
احساسشون اینه که یه دختر 17 ساله، سرگرم عروسک بازی و درس خوندنه. و اصلا فک نمی کنن که زمونه، دیگه زمونه اونا نیس. و ی دختر 17 ساله به اندازه ی یِ پسر 28 ساله دیده و شنیده. که اونم اینستا و توییتر و تلگرام و بلاگ داره. که اونم یه دنیای مخصوص به خودشُ داره.
  • بلوط

تعادل.افراط.تفریط.

يكشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۵۲ ب.ظ

فردا وفات حضرت خدیجه (علیها السلام) عه،

امروزم که سالگرد امام خمینی بود. و آخر شب فردا بیایم ببینیم گوشمون از کودوم مناسبت پُر تره !

  • بلوط

متوهمیون

شنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ۰۵:۴۷ ب.ظ

توهم فقط اونجاش که یه پشه می بینی تو هوا دستتو مشت می کنی که گرفتیش، فشار میدی که بمیره و بعد باز می کنی و با هیچ لاشه ی له شده ای مواجه نمیشی.

  • بلوط

explosion

شنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ۰۵:۴۶ ب.ظ

این خیلی خطرناکه ولی من باهاش کنار میام. حتی با اینکه میدونم با این سرعتی که داری میری، تصادف می کنی و بعد دوتامون توی این انفجار می سوزیم.

  • بلوط

چه بر من می گذرد.

شنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ۰۴:۰۴ ب.ظ
در حال حاضر دو تا آدم تو زندگیم هستن که من باید بهشون بگم : "ببین، من برات اهمیت قائلم، ولی تو از حریم شخصیم با لودر رد شدی، میشه بری بیرون؟" ولی خب به دلایل عجیبی، نمی تونم. راستی گفتم دارم خودمو به کمتر پست گذاشتن عادت می دم؟ هی می خوام بنویسم، هی نوشته ها رو میذارم تو یادداشتای زردم که بعدا پستشون کنم. دیگه نگم که بعدا دلم نمی خواد پستشون کنم دیگه ؟
  • بلوط

از رنجی که می بریم، حماقت.

جمعه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۳۶ ب.ظ

وقتش شده مدیرای پیری که همیشه بند عینکشون از گردنشون آویزون بوده رو بذاریم کنار، وقتش شده دبیرایی که همیشه مانتو های مشکیِ اِپُل دار میپوشیدنُ بذاریم کنار، وقتش رسیده کتابای تالیف سال ۶۲ رو ندیم بچه های سال ۹۶ بخونن. وقتش رسیده مولفای متحجر و احمق کتابای درسیُ عوض کنیم. وقتش رسیده معماری مدرسه ها عوض شه، سرامیکای دیوار کلاسا، مثه حموم نباشه. وقتش رسیده احمق نباشیم. ما که سوختیم. وقتش رسیده این آتیش مزخرفُ که بوی سوخته هاش کل مملکتُ برداشته خاموش کنیم. وقتش رسیده کبک نباشیم. سرمونو از زیر برف بیاریم بیرون.

  • بلوط

نفرته بیشتر.

جمعه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۲۹ ب.ظ
من به عنوان یه نفر از قشر مذهبی جامعه، مخالفت خودمُ با نظام آموزشی، رسانه ملی و قوه قضائیه اعلام می کنم.
  • بلوط

675

جمعه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۱۸ ب.ظ

خدا به من یه فرصت داد برا زندگی

اونم اینکه تو لبخند بزنی

  • بلوط

استعاره هایمان

جمعه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۶، ۰۵:۴۴ ب.ظ

من اینجا تک تک ذره های قلبم را می ریزم توی قالب کلمات، برایت می نویسم،

و تو باید تک تک ذره های قلبت را بکنی چشم، تا بتوانی بخوانیشان.

  • بلوط

Ich spreche duestch

جمعه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۶، ۰۵:۴۰ ب.ظ
س چهار روزه رفتم دولینگو، خاک گرفته بود البته، ولی خب، چرا زودتر نرفته بودمو نمیدونم.
  • بلوط