امشب، شب آرزو ها نیست !
امشب ، شب آرزو ها نیست . چرا که آرزو صرفا آرزو باقی می ماند و محقق نمی شود :)
امشب ، شب حرف زدن است :) فقط حرف زدن با تو :)
حالا آن وسط دو تا خواسته و حاجت از زیر دستمان در می رود ، تو هم زیرچشمی قبول می کنی.
یا مثلا می گذاری برای بعدا. با خودت می گویی الان این یکی را هم که زیر چشمی رد کنم ، می رود دیگر پیدایش هم نمی شود. ولی خب طاقت دلتنگی نداری. هیچ وقت هم نداشته ای. آن خواسته را می گذاری روی طاقچه، و بازهم منتظر می مانی که من برایت حرف بزنم :)
و من باز هم میگویم.
+ من امشب ، قاب عکس خالی ات را گرفتم در دستانم ، و نبودنت را گله کردم. من امشب تو را از "مقلب القلوب" خواستم. تو امشب زیباترین خواسته من بودی.
+ عزیز دل فاطمه؛
مرا ببخش که هی میگویم "تو". نوشته ها گاهی اینطور طلب می کنند دیگر :)
+ چقدر خوب است تنها بودن ، به جای رفتن به مجلسی و کِز کردن در یک کنج و گوش کردن به حرف های سخنرانش و شاید هم خوابیدن آن وسط ها. از هر طرفی حساب کنی تنها بودن و برای خود بودن خیلی بهتر از این پروژه ی مجلس رفتن است برای من.
- ۹۵/۰۱/۲۷