570
يكشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۴:۰۴ ب.ظ
امروز، دوباره نفس عمیق کشیدم، دوباره حس های بد را کشتم. بعد بدترین آدمی که از خودم انتظار داشتم تبدیل شدم، و به تصور ِ خراش افتادن ِ قلب بقیه خندیدم. بعد شدم یک روان شناس که رفتار خودم را تحلیل کردم و خب، بعد هم دوباره خود اصلیم شدم و گفتم : بقیه که تقصیری ندارند ! [ ناگاه ندا آمد که شاید دارند، دارند ، دارند :d اما، ندا را خفه کردم. ]
- ۹۶/۰۲/۲۴