روزمرگی های یک دانشجو

- وای که مُردیم از خوشی !
[جنس مخالف نامحرم است. حتی مجازی.]

94.6.19

فکرکنم خیلی آدم شبیه من وجود داشته باشد :)

يكشنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۶، ۰۹:۴۵ ب.ظ
هیچ وقت این خصلت کم حرف بودن توی جمع غریبه را دوست نداشتم و همیشه نگاه های از سر دلسوزی بقیه دلم را سوزانده و باید بگویم فامیل های دور پدر، دوستان خانوادگی، بچه های توی کلاس زبان، همسفران چند روزه، ... همه ی شان من را مظلوم خطاب کرده اند و کم از دهنم حرف شنیده اند. از این قضاوت زودشان خنده ام می گیرد و به این فکر می کنم که من واقعا نمی توانم زود با آدم ها گرم بگیرم. برعکس پدر، متین، عاطفه، صبا.


توی فرودگاه آقای دکتر به پدر می گفت آقای فلانی، دخترتان اصلا به خودتان نرفته. خیلی مظلوم و ساکت است :)
  • ۹۶/۰۱/۱۳
  • بلوط