روزمرگی های یک دانشجو

- وای که مُردیم از خوشی !
[جنس مخالف نامحرم است. حتی مجازی.]

94.6.19

الان یه کتاب بود، ی رمان زرد، دختر 15 ساله با پسر ن چندان سلام 28 ساله، در همون اول ازدواج می کنه و بعد حامله میشه. پسره هم مثکه ازون احمقایی بوده که دست بلند می کرده. و در آخرم اینطور که نوشته بود خوشبخت میشن.

میتونم حدس بزنم نویسنده انگار که ی دختر 15 ساله باشه خودش که آرزوی ازدواج داشته! شاید هم عقده ی خشونت.

  • ۹۵/۱۲/۲۸
  • بلوط