روزمرگی های یک دانشجو

- وای که مُردیم از خوشی !
[جنس مخالف نامحرم است. حتی مجازی.]

94.6.19

#شخصی

جمعه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۱:۲۵ ق.ظ

رفتیم جشن باران و خیلی خوب بود. خیلی. یه دختره رو هم دیدم فردا گزینه دو داشت مثه من و انسانی هم بود مثه من. دیگه اینکه خانوم لام عزیز من نیومده بود چون محدثه دوباره حالش بد شده بود. نرجسم رفته بود اونجایی که محرم میریم، ولی خواهرش بود. پرینازم دیدم. با خانوم الف و حانیه شون. و همینا دیگه. و اینکه سال بعد ان شاء الله خدا بخواد، جبرانِ امسالو می کنیم و مضاعف کار می کنیم اگه اجازشو بدن :)

  • ۹۷/۰۲/۱۴
  • بلوط