+ چی خیلی اذیتت می کنه ؟
- رو بازی نکردن، وقتی دارم رو بازی می کنم. زرنگ بازی درآوردن، وقتی دارم صادقانه رفتار می کنم. حتی در کوچکترینُ لوس ترین چیز ممکن. اعتماد نکردن، وقتی دارم اعتماد می کنم.
اول می خواستم بگم که من آدرس وبلاگ شخصیمُ کجا نوشتم
که بعد از مرگم برید بخونیدش.
ولی بعد دیدم بعضی آدما حقشون نیست این همه فکت راجبه خودشون بخونن.
شاید غرورشون له شه. و شایدم بعضیا، زیادی خوشیشون شه.
به نظر می رسه من گم شدم.
و خب طبیعیه که وقتی یه دختربچه گم میشه، دست و پاشو گم می کنه، زانوهاشو جمع می کنه تو شکمش و با ترس به بقیه نگاه می کنه. قلبش انقدر تند می زنه که خب، ..
یک لحظه بیا و برایم کامنت کن که
من بالاخره تمام این مجهول های ذهنی را معلوم می کنم و حق و ناحق را تشخیص می دهم و از این بی ثباتی در می آیم. برایم بنویس که من یک روزی یا ازین کشور می روم یا دوستش خواهم داشت. بنویس که دوره ی تعصب ها و دو راهی ها تمام می شود. بنویس که همین روزهاست که بزرگ می شوم و از بزرگ شدن نمی ترسم. بنویس که همین روزهاست که تمام فکرم را می دهم به درسم، بنویس که یک روز بالاخره این حسادت های بچگانه و گاه و بی گاه تمام می شوند. بنویس. لطفا. یادت نرود ها.