یادم باشه با اولین حقوقم برای خانوادم یه چیز کوچیک حتی، بگیرم.
یادم باشه وقتی بچه دار شدم، توی روزای بارونی باهم بریم بیرون و بهش بگم هر چقدر می خواد تو چاله های آب بالا پایین بپره و با خوشحالی اینور اونور بدوئه. و مدام بهش نپرم که : بیا اینور، لباسات کثیف میشه!
یادم باشه اگه فندقم از نظر ضریب هوشی نابغه ام بود، به کسی نگم.
یادم باشه توی دانشگاه، با پسرا گرم نگیرم و احساس نکنم که میتونم با این طرف صمیمانه حرف بزنم.
یادم باشه وقتی ازدواج کردم، هی راست و چپ از خوشیای دونفری استوری و عکس نذارم. هر چند خیلی وسوسه بشم.
یادم باشه وقتی دانشگاه رفتم، هی با حرفام چیزایی که دارمو نکوبونم تو دهن بقیه. تو بیوی اینستا ننویسم.
یادم باشه که اینکه ریحانه انقدر آروم و مودب و بامزس، به خاطر اینه که سارا مادر صبور خوش خنده و آرومیه.