همیشه در خاطر من؟
بی شک.
وقتی اولین بار کتاب دختر پرتقال و دیدم، توی نمایشگاه کتاب بود.
به فروشنده گفتم که درباره ی چیه؟ اونم گفت راجبه دختری که خیلی زیاد پرتقال میخورده.
من بی توجه به داستان مسخره ای که داشت خریدمش.
ولی هیچ وقت راجبه کتابی که نخوندید اظهار نظر الکی نکنید. چون شخصیت داستان از یه دختر گامبوی پرتقال خور توی ذهنم (قبل از خوندش) ، تغییر کرد به یه دختر زیبا و ظریف و مهربون نقاش.
دختر پرتقال یکی از "حس خوب" ترین های منه. که بعدش لبخند می زنم.
پی اس اینکه اگر می خواهید بخوانیدش ، قبل از خواندن حتی در حد دو خط خلاصه ی پشت همه ی کتاب ها هم داستانش را نفهمید.
دل و جانم به تو مشغولُ نظر در چپ و راست
تا ندانند حریفان، که تو منظور منی.
گفته بودم
که چقد صداتُ دوست دارم ؟
(همونی که گفته بودم. نگو چجوری و اینا. تخیلیِ.)
خیلی خوبه که
چیزایی1 وجود دارن که میشه بهشون فکر کرد و حالت تهوعت تموم شه :×
1 شاید اشخاصی حتی.
دریای شورانگیز چشمان تو زیباست
آنجا که باید دل به دریا زد، همینجاست !
چه بگویم
سحرت خیر ؟
وقتی تو خودت صبح جهانی؟
#صبح ِ زندگانی ِ من
هرچند خیلی اوقات می شوم مثل احمقها!
میروم زیر سایه بان تا مبادا نور رحمت تان شامل حال من شود. رحمتی که از جانب پروردگار است ...
من هیچ ادعایی ندارم.من اصلا پست ترین ِ دوستدارانتان ...
#شخصی
وقتی دیشب بهم پیام داد، یعنی انقدر خوشحال شدم که نمی توانید تصورش را بکنید :) بعد ۵ ماه دوباره باهم حرف زدیم :) وای که من چقدر دوستش دارم !
فقط گفت که یک نفر یک پیغام داده دستش تا برساند به من ! و وقتی گفت، حالم را بد کرد. ولی گفتم که اصلا فراموشش کنیم ! بد هم دوباره شروع کردیم صحبت کردن درباره ی خودمان و احوالاتمان :) خیلی وقت بود همچین حسی نداشتم ! مچکرم ازت عسلبانو جانم. خیلی.
خدا شاهده جونم به لبم اومد.
تا باشه از این اشک شوقا. تا باشه از این افتخارا. الحمدلله :)
میدونم شنیدین خیلی. ولی اصن انقد حس خوبی داره !
یک جمع ِ کثیر،
یک منبر،
یک نماز،
یک کیک که رویش یک شمع "یک" گذاشته باشیم،
اولین سال ظهورش را جشن بگیریم باهم ...
+ می ترسم هی بگویم بیایید ، و وقتی آمدید خودم خدای ناکرده زیانم لال،پشت کنم به شما، بشوم مثل مردم کوفه، مثل اصحاب سقیفه (لعنت پروردگار بر آن شورای کثیف) ...
+ این جشن ها که برای ما "آقا" نمی شود ...
+ بهترین روز ِ دنیا :))
+ تو بیایی همه ساعت ها، ثانیه ها،
از همین روز، همین دم عیدند !
#قیصر امین پور
+ عیدت همگی خیلی مبارک :)) خیلی ها، خیلی ! :))
+ادامه را اگر حوصله داشتید، بخوانید :)
این خوابیدن با صدای باران
این فکر کردن به تو با صدای باران
این سکوت با صدای بارن
چقدر خوب است واقعا :)
+ لطفا مخاطب من با عشق های مزخرف امروزه اشتباه گرفته نشود. ×
در کوچه های کثیف تهران
پیچیده ماجرای منو ماجرای تو :)
داشتم میگفتم چی می شد اگه "فقط" تو بودی
من بودم و دیگر هیچ جنس مخالف نامحرمی نبود.
دوستت دارم تعلق معلق همیشه در خاطر من :)
دارم با گوشی پست میذارم.
عجیب نیست ؟
یک نفر اینجا (من) برای یک نفر دیگر در یک جای دیگر (تو) مینویسد ؟
و تو سال ها بعد این نوشته ها را خواهی خواند . و شاید نیمچه لبخندی :)
عجیب نیست. من برای تو می نویسم حتی شاید اشتباه باشد.
من مینویسم تو را . حتی به اشتباه.