یکی از عکساشو ک می بینم واقعا دلم تنگ میشه ببراش، برعکسشم هست البته.
*ااگه با خودتون گفتید اوه معلومه کیو میگه دیگههه، یور رانگ*
نه واقعا من کینه ای نیستم. یا شایدم باشم. نه، شایدم دلم نیاد. فقط ناراحش کنم که چی؟
خانوم شریفی نیما رو درس داد و من نبودم. قاعدتا نباید این طور می شد.
من جا موندم ولی نه مثه
سه ساله ای که غمت رو خرید،
من جا موندم
شبیه کسی که هر چی دوید
ولی نرسید
خواهشم اینه از فیلترای اسنپ چت استفاده نکنید و در عین حال، دابسمش آهنگ نگیرید و به صورت کجکی ضبطش نکنید و پست نذارید تو اینستا! وقتی کامنتایی از قبیل "هشتگ : نفسم، ملوس، توله با اموجی میمون، دوست دارم که به انگلیسی با حذف واولز، عشقم، دیوونتم که بازم به انگلیسی، لاو یا ( دقت کنید که لاو یا نه لاو یو) عشق، زیبا، آجی" دریافت می کنید، لزوما محبوب ترین آدم دنیا نیستید -__-
خدایا به این کارا گرفتارمون نکن.
واقعا احساس می کنم اون بی توجهی واقعی بوده، و بی توجهی دردناکی بود. چی میشه واقعی نباشه؟ مثه شرمندگی توی اون یکی خواب. مثه گناهکار بودن توی خواب دیشب.
جنبه هایی از من - که خیلیم کم رنگ نیستن - گه گاهی منو به سمت ریاضیات محض، ادبیات انگلیسی و نرم افزار می خونن. اما من دو سال پیش، با رشتم، انتخابمو کردم. نمیدونم بازم انسانیو انتخاب می کنم یا نه ولی از این راهی که اومدم پشیمون نیستم. بزرگ شدم و آدمای زیادی رو شناختم، که اگه نمیومدم هیچ وقت نمی دیدمشون. انسانی باعث شد که مثه یه احمق از بقیه پیروی نکنم و بفهمم که چه اتفاقی افتاده. حتی بیدقی به من کلی "ایسم" یاد داد که اگه ریاضی بودم، هیچ وقت نمی خوندمشون. هر انسانی ای لزوما خنگ و حفظ کن نیست با ریاضی ضعیف و ادبیات قوی و عربی قوی تر. این یه فکت کلیه. راجبه خودم حرف نمی زنم. من از علوم انسانی ای که تو این کشور توی دبیرستان ها تدریس میشه - با تک تک سلول هام - متنفرم. اما، بازم همین راهی که رفتمو میرم. روان شناسی به من و زینب نیاز داره. و فلسفه به اسماء و حقوق به زهرا و ادبیات نمایشی به فاطمه سادات و ...
اگه فروید بود، هم خوابامو به طرز بدی تعبیر می کرد، هم رفتارم با بقیه رو به طرز بد دیگه ای.
she is absorbed in her new life. and i'm pretending that i don't care, but i actually do.
سلام،
ای گوهر دریای نور
ای آیه ی زیبای عشق
ریحانه ی روح خدا
دار و ندار امیر