روزمرگی های یک دانشجو

- وای که مُردیم از خوشی !
[جنس مخالف نامحرم است. حتی مجازی.]

94.6.19

چرت و پرت با ذکر چند خط مثال.

جمعه, ۷ مهر ۱۳۹۶، ۰۳:۲۸ ب.ظ
دیشب خیلی خوب بود. خیلی زیاد. امروز ، تولد مامان یادم رفته بود. ولی تولد ها چندان اهمیتی ندارند. بیشتر از همه، تولد خودم. حالا جدا از تولد مامان، دیشب خواب عاطفه را دیدم، زنگ بزنم و حالش را بپرسم و غرورم را بگذارم زیر پا یا صورت مسئله را پاک کنم؟ خب. صورت مسئله. صورت مسئله را نبینم اصلا حالم بهتر است تا دیدنش، حل کردنش و فلان. ترس نیست. من فقط سعی می کنم اوضاع را در حالت تعلیق نگه دارم. چون این ممکن، هیچ وقت موجود نمی شود.پس ممکن بودن بهتر تا معدوم بودن. البته معدوم "بودن" معنی ندارد. معدوم که چیزی نیست که "باشد" ! ولی خب در مثل مناقشه نیست. زینب و اسماء همیشه می گویند. البته هیچ ربطی نداشت ولی حالا داشتم می گفتم که این مسئله،  یک چیز معلق در هواست که ترجیح میدم همان طور معلق بماند تا اینکه بیفتد زمین و بمیرد یا مثلا برود به آسمان ها و آنجا خفه شود. چرت نگو دختر. برگردیم به بلوط همیشگی.
  • ۹۶/۰۷/۰۷
  • بلوط