روزمرگی های یک دانشجو

- وای که مُردیم از خوشی !
[جنس مخالف نامحرم است. حتی مجازی.]

94.6.19

میرابی، تو آن بلای قشنگی که !

يكشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۶، ۰۹:۱۶ ق.ظ

دارم فک می کنم اگه امروز سر زنگ میرابی می رفتم، یه مهر داغ می زد رو پیشونیم، کف دستامم با ترکه سیاهو کبود می کرد که آره، چهار شب که تستا تو نزدی، درس سه رم که هیچ کاریشو نکردی، خلاصه عربی یکم که ننوشتی، جزوتم که تکمیل نکردی. آخرم به عنوان سرگروه خطاکار، دارم می زد به ستون وسط کلاس که برای سرگروهای دیگه درس عبرت شه. آخرم اضافه می کرد "حالا هی بگید میرابی بد اخلاقه."

  • ۹۶/۰۷/۰۲
  • بلوط