روزمرگی های یک دانشجو

- وای که مُردیم از خوشی !
[جنس مخالف نامحرم است. حتی مجازی.]

94.6.19

871

چهارشنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۶، ۰۶:۲۹ ب.ظ

سلام فندق بلوط جان !

نمی دونم اسمت چی میشه، بابات کیه، رنگ چشات روشنه یا تیره.

من فقط می دونم مامان ت بلوطه و می دونم 23 کروموزومت قراره به اون بره و همین کافیه برای اینکه کلی دوستت داشته باشم ! حتی بیشتر از مامانت !

اونفدر که حتی بدون فرض نینی خودم، از تصور وجود تو و خاله اسماء گفتنت قند تو دلم آب شد. چی میشه و آخ از وقتی که این خیال گره بخوره به واقعیت !

اگه دختر باشی موهاتو می بافم و هر بار با دست پر از شکلات میام پیشت و اگه پسر باشی با هم فوتبال دستی و پی اس می زنیم. اما چه دختر باشی چه پسر، یه روزی که مطمئن شدم به بلوغ رسیدی، میام و در گوشت می گم : عزیز خاله ! هر اتفاق ناگفتنی ای که برات پیش اومد و روت نمیشد به مامانت بگی بیا پیش خودم ! کاش تا وقت به دنیا اومدنت یه چیزی اختراع شه که حس دل آدمو نشون بده تا بتونی بفهمی چقدر بیش از حد باورت دوست دارم !

به وقت 310 روز مونده به کنکور من و بلوط.


پی اس بلوط نوشت : 3> 3> 3>

  • ۹۶/۰۶/۰۱
  • بلوط

فندق مامان