روزمرگی های یک دانشجو

- وای که مُردیم از خوشی !
[جنس مخالف نامحرم است. حتی مجازی.]

94.6.19

خوشحال کننده ها

پنجشنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۶، ۰۱:۵۷ ق.ظ
فاطمه اون روز به طرز قشنگی بغلم کرد و ازم تشکر کرد.
شولوغ پولوغ فروشی اونور پل هوایی.
ریاضی.
زهرا.صبا.
داداش.
مامان وقتی یه اسم خاص صدام می کنه.
بابا وقتی گفت **
شمارش تکواژ.
چال لپ فرگل و نرجس.
انبه.
نتایی که روش منظم شماره ی تستا رو نوشتم.
کتابای تست وقتی گوشه اتاق ردیف شدن.
خواب بعد چن ساعت درس خوندن.
بوی پودر بچه.
عطرم.
دوباره ریاضی.
اینکه لازم نیس دیگه سر کلاس چیز خاصی بنویسی.
نیکنام.محمدی نژاد.
نرجس.
کلاسم.
اون سرود نوای یاس.
شلوار لی تیره ی جدید.
بچه ی توی شکم آیلار.
قرآن اول کلاس قاسمی.
سرویسی که مودبه و ماشینش 206
وقتی تست زبان فارسی درست میزنی.
353 روز به تموم شدن این 12 سال ***
کلاس مفید جغرافی ب طرز عجیبی.
وقتی تازه "می فهمی" فلات چیه.
تستی خوندن روان شناسی با زهرا.
آلمانی.
موهام وقتی کوتا شدن.
جوراااابم.جووراب خاکستری صورتی راه راه خرگوش شاخدارم.
ساعتم.
وبلاگم.
یکی از کتابام.
فیلم سن پترزبورگ اونجاش که میگه "هفت، هشت، باقرزاده، نه، ده"
فیلم درست حسابی به اضافه ی یکم درام.
پختن پاستا ب خوشمزه ترین شیوه ای ک تا حالا خوردم.
اینکه مامان میگه لازانیا رو که تو بپز
18 ساله شدن. این یکی با چاشنی ترس شدید.
خواب ساعت 3 تا 4 وقتی تا 9 مدرسه ایم.
دیدن بچه های پایه های پایین تر و فک کردن به اینکه همههه ی این مراحلو گذروندی.
زبان های ژرمنی.
آناتومی جامعه ی رفیع پور.
دانشگاه تهران.
مترو.
گوشی.
کوله پشتی.
اون کفش کتونی زمستونیه.
پیرهن جدیدم.
اتاقم.
[ و اینکه تو را دارم]
  • ۹۶/۰۴/۲۹
  • بلوط