روزمرگی های یک دانشجو

- وای که مُردیم از خوشی !
[جنس مخالف نامحرم است. حتی مجازی.]

94.6.19

شرح حالی ننوشتیم و شد ایامی چند

سه شنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۷، ۱۲:۳۰ ق.ظ

هر چند که می دانم دلیل کم نوشتن هایم خیلی در این فضای مجازی بزرگ اهمیتی ندارد، می خواهم شرح دهم که چرا دست هایم روی کیبورد قفل شده اند. دلیل ننوشتن های این چند وقت، این است که شاید با بروز ندادن و ننوشتن احساس آرامش و امنیت بیشتری می کنم. ربطی به اینکه آدم های زندگی ام این وبلاگ را می خوانند، ندارد. اگر بحث سر اعتماد و محبت باشد، زهرای عزیزم را بیش تر از همه دوست دارم. اما مسئله این نیست. روزمرگی های بسیاری برای مکتوب کردن آمدند و رفتند و من آن ها را به هیپوکامپ مغزم حواله کردم بدون اینکه آن ها را در قالب کلمات بریزم. این وبلاگ سه سال است که جایی در مغز مرا اشغال کرده است و من این مشغول بودن را دوست دارم. بلوط هر روز به اینجا می آید و می خواند و حتی یک پست از فالویینگ هایش رااز دست نداده است. بدون کامنت، بدون اظهار وجود. و از این وضع راضیم و آرامش بسیار بیشتری نسبت به قبل دارم. گاهی هم نوشتن آدم ها را بی قرار می کند و این چیزی ست که بعد از سه سالِ مداوم نوشتن آن را یافته ام.

  • ۹۷/۱۰/۱۱
  • بلوط