روزمرگی های یک دانشجو

- وای که مُردیم از خوشی !
[جنس مخالف نامحرم است. حتی مجازی.]

94.6.19

دیر آگاتا

پنجشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۰۴ ب.ظ
چند روز پیش که دیگر طاقتم طاق شده بود و کتاب های آگاتا کریستیم تمام،
رفتم کتابخانه و به خانم فرخی گفتم که آگاتا کریستی می خواهم.
یکیش را گرفتم و با اشتیاق تمام شروع کردم به خواندنش. و شب دلم نمی خواست بخوابم تا تمامش کنم.
دقیقا شده بودم مثل یک معتاد. یک معتاد که بعد از چند ماه تازه بهش مواد رسیده باشد.
نمیدانم چه چیزی دارد که اصلا از خواندش سیر نمی شوم!

*دیِر آگاتا.
  • ۹۵/۰۵/۰۷
  • بلوط