روزمرگی های یک دانشجو

- وای که مُردیم از خوشی !
[جنس مخالف نامحرم است. حتی مجازی.]

94.6.19

وونت لوک دَون، وونت اپن مای آیز

چهارشنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۷، ۰۵:۱۲ ب.ظ
شکرت. فقط همین. دیگه چی دارم بگم ؟ *متن هزار خطی اش را در ذهنش مرور می کند*
متنی در کار نیست در واقع. از دیشب تا همین الان دارم جواب دایرکت و تلگرام و کال میدم. *الان من صدای شمایی که گفتی چرا به زنگ گفتی کال، شنیدم* بگذریم. هر کی رتبمو پرسید گفتم. و خوشحالم. سیما گفت تو و زهرا افتخار منید. مامان بابا خوشحالن. رفیقای واقعی هستن پیشم باهم ذوق می کنیم. و همین. بچه های پارسال، بچه های امسال، فامیل، دوست و آشنا، بچه های کلاس - همه - کلی مهربون بودن و لطف داشتن. "لطف داشتن" نه به اون معنای کلیشه ای که خانوما پشت تلفن به کار می برن. واقعا لطف داشتن. شنبه که میرم مد، هم شیرینی می برم هم از محمدی نژاد تشکر کنم به طور جد. چشمامو که می بندم یه صدایی میگه "پس شیرینی من کوووو. شیرینی من. هاهاااااا" و بله. اون خود شماهایین. اون صدا، صدای خود مردم ایرانه. بازم شکرت. شکرت. شکرت. دانشجوی نصفه نیمه، کامل شد.

*ای "مــن" ! چطور کامنتت را پاسخگو باشم ؟
  • ۹۷/۰۵/۱۰
  • بلوط