روزمرگی های یک دانشجو

- وای که مُردیم از خوشی !
[جنس مخالف نامحرم است. حتی مجازی.]

94.6.19

دپرسایی که استرس داره توش. میدونی چی میگم؟

يكشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۷، ۱۱:۵۸ ب.ظ

واقعا دپرس شدم الان من سر این آدم. مثه اون روز که مستند گریزلی منُ تو کلاس مستند سازی دیدیم. یا مثه اون روز که اون آقائه پرسید کسی هست پدرش در قید حیات نباشه، و من جا خوردم وقتی صبا غ. دستشو برد بالا. یا حتی مثه اون روز صب جمعه ی خلوت که من زنگ زدم بابا ببینم حال آقاجون چطوریه و بابا گفت از بیمارستان زنگ زدن که تموم کرده. واقعا سرش دپرس شدم. زهرا یادم بنداز فردا برات بگم. بلکه کم شه از این دپرسیم.

  • ۹۷/۰۱/۱۹
  • بلوط