روزمرگی های یک دانشجو

- وای که مُردیم از خوشی !
[جنس مخالف نامحرم است. حتی مجازی.]

94.6.19

یاد آر، ز شمع مرده یاد آر

پنجشنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۶، ۰۲:۱۴ ب.ظ
البته که میشه گفت : نه اون نرفته. اون همیشه روی اون صندلی میشست یا تو این دو سال، با اینکه مریض بود ولی بود. میشه انکار کرد. البته واقعیت اینه که باور کردن و اینکه پدربزرگ من با چشم های تیله ای دیگه نیست، سخته. جدن سخته مثلا بری خونشون و نباشه.و امروز، چهلمین روز از باور نکردنِ رفتنِ مردِ بزرگه.
*اگه لطف کنید فاتحه ای بخونید براشون، بزرگترین لطف ممکنه در حقم.